نویسندگان: آزاد دینو، دیلان ژیان

مترجم: بهنام زارعی

 

مقدمه مترجم: بیش از ١٠ سال از انقلاب روژآوا می‌گذرد. انقلابی که خود را براساس معیارهای اکولوژیک، دموکراتیک و آزادی زنان با سیستمی شورایی به دنیا معرفی کرده است. در طی این ده سال، زنان دستاوردهای چشمگیری داشته‌اند. اما هنگامیکه از زنان در روژآوا حرف می‌زنیم، شاید تصویری که بلافاصله به ذهن‌مان می‌آید یکی از زنان مبارز عضو یگان‌های مدافع زنان ی.پ.ژ باشد که در جنگ علیه داعش و دیگر گروه‌های تندروی اسلام‌گرا حضور دارد. اما در دل این انقلاب در شمال و شمال شرقی سوریه به روستای ژنوار می‌رسیم. روستایی که در آن زنان متأثر از جنگ، خشونت‌های خانگی و جنسیتی همراه با کودکان در آن ساکن هستند و روستا را به شیوه‌ی خودمدیریتی و شورایی اداره می‌کنند.

ژنوار دومین روستای زنان در جهان است. اولین دهکده‌ زنان “Umoja” که در نزدیکی شهر آرچرز پُست در شهرستان سامبورو در ٣٨٠ کیلومتری نایروبی، پایتخت کنیا واقع شده است. این دهکده سال ١٩٩٠ توسط ربکا لولوسولی، یک زن سامبورو، به عنوان پناهگاهی برای بازماندگان و زنان آسیب‌دیده از خشونت و دختران جوانی که قربانی ازدواج‌های اجباری یا ختنه زنان بودند، تأسیس شد. حالا تقریبا ٦ هزار کیلوتر دورتر از Umoja، دومین دهکده زنان در دنیا یعنی ژنوار قرار دارد.

آنچه در زیر می‌آید ترجمه مقاله دو روزنامه‌نگار انترناسیونالیست است که مشاهدات خود را در سفر به ژنوار ثبت و درباره زندگی در این روستا با ساکنان آن مصاحبه کرده‌اند. نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم این است که تمامی اسامی مصاحبه‌کنندگان و مصاحبه‌شونده‌ها (بەجز کارمندان رسمی اداره مدیریت خودگردان شمال و شرق سوریه-روژآوا)  به درخواست خودشان، تغییر داده شده است.

چیا، پسر کوچولوی سرحالی  که دارد دستبندهای رنگارنگی را که روی تختی در گوشه‌ی یک اتاق بزرگ تا شده‌اند، می‌بافد؛ می‌پرسد: «فکر میکنی مامان من چند سالشه؟ ببین چقدر زیباست!».

زینب اهل گَوَر از شمال کردستان، در حالی که دارد از قوری نقره‌ای چای می‌ریزد، می‌گوید: «من ٢٨ سالمه و خیلی چیزها را پشت سر گذاشتم». زن جوان با گذاشتن یک ظرف آبنبات روی فرش قرمز و آبی می‌گوید: «تنها ١٥ سال داشتم که مجبور شدم با مردی که ٢٠ سال از خودم بزرگتر بود ازدواج کنم، که مرا در خانه حبس کرد تا خدمتکار خانه باشم. من حتی نمی‌دانستم بچه‌ها چگونه به دنیا می‌آیند تا اینکه یک روز فهمیدم باردار هستم. سپس چیا به دنیا آمد و من برای هر دویمان لباس نداشتم. هیچ کاری بلد نبودم جز اینکه پسرم را بزنم: «این را از کتک‌هایی که شوهرم به من می‌زد یاد گرفته بودم. بالاخره من هم بچه بودم». پرده‌ای از غم نگاه زینب را در بر می‌گیرد. «زمانی که به مخمور در جنوب کردستان فرار کردم، میخواستم خودم را بکشم. تقریبا فرزندم را به فرزندخواندگی سپردم. اما به لطف حمایت برخی از دوستانی که در آن ماه‌ها ملاقات کردم، تجدید نظر کردم». زینب در حالیکه به یاد می‌آورد با عشق به پسرش نگاه میکند. «چطور بخشی از قلبم را ترک کنم».

سپس زینب متوجه شد که “ژنوار”، یک روستای زیست‌محیطی که در آن زنان و کودکان زندگی جمعی آزادانه دارند، در شمال شرقی سوریه تاسیس شده است. کلمه “ژنوار” در زبان کوردی کورمانجی به معنای “سرزمین زنان” است و از “ژنولوژی-jineology” الهام گرفته شده است: علم زنان که توسط رهبر کُرد عبدالله اوجالان تئوریزه شده و خواستار جامعه‌ای عاری از مردسالاری است.

زینب توضیح می‌دهد: «اینجا دوباره خودم را پیدا کردم. دیگر از نگاه مردی که فقط می‌خواهد من را تحقیر کند به خودم نگاه نمی‌کنم. میدانم که خودم میتوانم آن را درست کنم و علاقمندی‌های زیادی دارم مانند خیاطی و باغبانی. من هرگز اینجا را ترک نمیکنم. همه زنان سزاوار فرصتی دوباره برای شاد بودن هستند».

بر فراز ژنوار، در کانتون حسکه در شمال شرقی، آسمان مانند پتویی از ستارگان به نظر می‌رسد و غرش سلاح‌های سنگین و آتش توپخانه سکوت شب را می‌شکند. چند کیلومتر دورتر، از اراضی سوریه که از سال ٢٠١٩ توسط اردوغان اشغال شده است، شبه نظامیان وابسته به ترکیه و ارتش آنکارا روزانه شهر تل‌تمر و روستاهای نزدیک رودخانه خابور در امتداد بزرگراه بین‌المللی M4 را هدف قرار می‌دهند.

زیلان تل‌تمر، عضو یگان‌های مدافع زنان (YPJ) و فرمانده شورای نظامی تل‌تمر، بخشی از نیروهای سوریه دموکراتیک(SDF): “زمینه مردسالارانه جامعه در ابتدا حضور زنان را در کنار مبارزان مرد دشوار میکرد”. این فرمانده YPJ ادامه می‌دهد: “اما جامعه خیلی زود این روند را پذیرفت و امروز ما یکی از مولفه‌های اصلی نبرد با اشغالگری هستیم”. زیلان خاطرنشان می‌کند: در شمال شرق سوریه، زنان نه تنها در عرصه نظامی بلکه در همه عرصه‌های اجتماعی فعال هستند و برای برابری جنسیتی که به نفع کل فرآیند انقلابی است، مبارزه می‌کنند.

منطقه تل‌تمر محل سکونت سریانی‌ها و مسیحیان آشوری، کُردها و عرب‌هایی است که توسط پیشروی داعش در سال ٢٠١٥ قتل عام شدند. خط مقدم تنها چند کیلومتر با تپه مشرف به شهر فاصله دارد. در پایین در میان برخی از خانه‌ها، کلیسایی پدیدار می‌شود، در میان آبادی‌های این ناحیه بیش از سی کلیسا وجود داشت. اکنون آنها به دلیل حملات روزانه تخریب شده، آسیب دیده یا غیرقابل دسترس هستند. فقط این یکی یعنی قدیمی‌ترینِ آنها نسبتا امن باقی مانده است.

نبیل واردا، سخنگوی یگان نظامی آشوری خابور، می‌گوید: اینجا آشوری‌های منطقه برای جشن جمع می‌شوند. “ما به پنجاه خانواده فراری از روستاهای مورد حمله ترک‌ها که می‌خواهند حضور سوری-آشوری‌ها را از منطقه محو کنند، پناه داده‌ایم. واردا در پایان می‌گوید: ما آماده‌ایم تا از تمام جامعه تا آخرین قطره خون محافظت کنیم”.

غروبِ آفتاب نسیمِ خنکی، خوشه‌های گندم را در اطراف ژنوار به رقص در می‌آورد. زنی با صدای بلند از خانه‌ای که پارچه‌های رنگارنگ همه جا در میان چرخ های خیاطی‌ و ضایعات باقی مانده است، صحبت می‌کند: «آسان با آن پدال! همین است، دختر خوب!» دختر هم به یکی از دوستانش گفت.

آمارا، یکی از زنان روستا: “در ٨ مارس ٢٠١٧ در این زمین سنگ بنای روستا را گذاشتیم. یک سال بعد، در ٢٥ نوامبر، در روز جهانی محو خشونت علیه زنان، ژنوار به صورت گسترده درهای خود را باز کرد. “خانه‌ها به شیوه ی سنتی از خشت ساخته شده‌اند تا در تابستان خنک و در زمستان گرم باشند. ٣٠ خانه با کمک اهالی روستاهای اطراف ساخته شد که مدتی بود پروژه خود را برایشان توضیح می‌دادیم”. سپس ادامه می‌دهد: “ده سال پیش زنان نقش اساسی در انقلاب داشتند. از آن زمان در این منطقه از خاورمیانه، بسیاری از آنها به دستور پدر یا عموی خود عمل نمی‌کنند، تقاضای طلاق و تحصیل می‌کنند. خانه‌های زنان – Mala Jîne – نیز برای گفتگو و حل مشکلات جنسیتی افتتاح شده است”.

آمارا در حالی که در امتداد خیابانی که از مجموعه خانه‌ها به مدرسه، مزرعه و کلینیک طب طبیعی می‌رود، می‌گوید: “روستا تقریباً خودکفا است، درختان زیتون و زردآلو در مزارع آن کشت می‌شود، ما یک تعاونی کشاورزی ایجاد کرده‌ایم که به مردم خارج از روستا نیز کار ارائه می‌دهد. فردا ما هم نان درست می کنیم”. در این جاده خاکی سه پسر جوان در حالی که باهم شوخی می‌کنند در حال دوچرخه سواری‌اند.

ژیان که در خنکای باغچه‌اش نشسته است؛ «از عفرین به شهبا رفتم تا به جنبش آزادی‌بخش بپیوندم. سپس به خانه‌ی زنان -Mala Jîn- در قامیشلو رسیدم، در چند کلاس آکادمی شرکت کردم و تصمیم گرفتم که به ژنوار بروم. منتظر مدارک برادرم بودم تا به آلمان بروم. من به زندگی روستایی عادت نداشتم». ژیان به زودی رسیدگی به باغات معطر را آغاز کرد و مسئول مغازه روستا شد؛ تا اینکه در مرز عراق بازداشت شد. ژیان می‌گوید: “در راه اروپا بودم برای شرکت در یک جلسه ژنولوژی. به تازگی آزاد شدم. من دیگر به آلمان نمی‌روم. نمیدانم چگونه ژنوار را رها کنم”. صدایی بلند از ساختمانی که در آن یک کارگاه تئاتر در حال اجرای نمایشی برعلیه خشونت علیه زنان است به گوش می‌رسد. دختری جوان در مقابل دیواری که با عکس‌های زنان مبارزی که در جنگ علیه داعش و ترکیه جانباخته‌اند، پوشانده شده است با صدایی رسا می‌گوید: “آزادی حق زنان است؛ اما دربرخی خانواده‌ها وجود ندارد! زنان اگر متحد شوند قوی‌تر از مردان هستند”.

روژدا، ٣٢ ساله در حالیکه یک سینی با یک قهوه‌جوش ترکی را در میان مبل‌های خانه‌اش می گذارد، می‌گوید: “در خانواده‌ام در حلب هیچ تفاوتی میان من و برادرانم وجود نداشت. اما همه چیز در لحظه‌ای که من را مجبور کردند در سن ١٨ سالگی با پسر عمویم ازدواج کنم، تغییر کرد.”

روژدا در حالیکه دارد قهوه می‌نوشد، اضافه می‌کند: “در اینجا ازدواج نوعی تعهد است. اما در خانه‌ی خانواده شوهرم من آزادی‌ام را از دست دادم. من کارهای خانه را انجام می‌دادم و حق صحبت کردن نداشتم. میخواستم فرار کنم که دخترم شلر به دنیا آمد. ماندم تا از همسرم طلاق بگیرم، قبول نمی‌کرد. بنابراین فرار کردیم و در یک خانه امن پناه گرفتیم. سپس به ژنوار آمدیم”. زن جوان خاطرنشان می‌کند:”ما اینجا با شلر درس انگلیسی میخوانیم. اینجا اوضاع ما خوب است”.

وقت شام است. دو دختر سفره‌ای را وسط اتاق کوچک پهن می‌کنند و بشقاب هایی پر از دُلمه می‌آورند. آمارا می‌گوید: “در ژنوار ما با زنان کُرد، ایزدی و عرب زندگی میکنیم. مبارزه زنان کُرد، که ظلم و ستم بر خواهران‌شان را درک می‌کنند برای آزای هر زنی در جهان است. به همین دلیل است که امیدواریم دیگران برای حمایت و رهایی زنانی که تحت خشونت هستند از ژنوار الگوبرداری کنند”.

روژدا در حالی که کنار سگش “لوسی(Lucy)” نشسته است می‌گوید: “من یک انقلابی هستم. جامعه شناسی خوانده‌ام. در تمام این سالها جنبش آزادیخواهی کُرد برای یک زندگی آزاد می‌جنگد. از آنجایی که اینجا به دنیا آمده‌ام با مشکلات خاورمیانه آشنا هستم. ما در اینجا همان نبردی را پیش میبریم که مردم کُرد بیش از ٥٠  سال است برای آزادی خود انجام می‌دهند. اگر با الگوبرداری از ژنوار در هرجا بتوان “شهر زنان” را تاسیس کرد، آنگاه میتوان مردسالاری را درهم شکست. این مدل میتواند در جاهای دیگر گسترش یابد و جهان را به مکانی برای صلح و خواهرانگی تبدیل کند”.

 

 

  • این مطلب پیشتر در وبسایت حلقە تجریش منتشر شدە است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *