آندری گروباچیچ / هومن کاسبی

 

به یاد مبارزان و جانباختگان قیام «زن، زندگی، آزادی» در شرق کردستان و ایران علیه پدرسالاری، کاپیتالیسم و دولت.
ه.ک

 

«آثار اوجالان بسیاری از روشنفکران را معذب می‌کند، زیرا شکلی از تفکر را نشان می‌دهد که نه‌تنها جدایی‌ناپذیر از کنش است، بلکه با دانش از این جدایی‌ناپذیری نیز مستقیماً دست‌وپنجه نرم می‌کند».

– دیوید گریبر، نویسنده‌ی بدهی: 5.000 سال نخست[1]

«نوشته‌های اوجالان که در اسارت نوشته شده‌اند، در سنت ایدئولوژی پ‌ک‌ک هستند، یک جنبش چپ آزادی‌بخش ملی که به دنبال تغییر جامعه‌ی خودش است. بااین‌حال، اوجالان که ظاهراً همچنین یکی از آن‌کسانی است که تفکر سیاسی‌شان به دلیل پرهیز اجباری از سیاست روزانه تندوتیزتر شده، در اسارت توانسته تفکر سیاسی خود را بیشتر بسط و گسترش دهد».

– توماس اشمیدینگر،[2] نویسنده‌ی نبرد برای کوهستان کوردها: حق تعیین سرنوشت و پاک‌سازی قومی در منطقه‌ی عفرین روژاوا[3]

«درخواست اوجالان برای ایجاد یک جامعه‌ی مدنی پیچیده و نیرومند خودسازمان‌یافته بدون کنش مستقیم علیه دولت، مشابه زاپاتیسمو[4] در چیاپاس است … درنهایت، این نکته‌ی پرمغز کارل مارکس را به خاطر می‌آورد: “یک ایده زمانی تبدیل به خشونت مادی می‌شود که توده‌ها را جلب کرده باشد”. و پیام عبدالله اوجالان توده‌ها را در کردستان به خود جلب کرده است».

— نیکولاس براونز،[5] مورخ و روزنامه‌نگار، نویسنده‌ی کتاب پارتیزان‌های دنیای جدید: تاریخچه‌ی جنبش چپ و کارگری ترکیه[6]

 

شکی نیست که فراسوی دولت، قدرت و خشونت کتابی غیرعادی است. کتابی مملو از تناقضات گوناگون که در آن تقریباً همه‌چیز همپوشانی دارد: اسطوره و واقعیت، گذشته و حال، رؤیا و واقعیت؛ قدرت مشاهده‌ی فوق‌طبیعی عبدالله اوجالان، فهم حیرت‌انگیز او از تاریخ و انسان‌شناسی و همچنین عشق او به رنگ‌ها و بوهای کوهستان را نمایش می‌دهد. مانند اثری هنری در ژانر اشتباه به نظر می‌رسد: وقتی آن را برای اولین بار خواندم، بلافاصله به یاد موپاسان افتادم که رمان را با «اپرای منثور» مقایسه می‌کرد.

این کتاب که در زندان نوشته شده، در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و تا حدی تفسیر اصیلی از تاریخ جهان، یک مانیفست انقلابی، یک خودزندگی‌نامه‌ی فکری، برنامه‌ای برای وحدت علوم اجتماعی، تحلیلی شجاعانه از پ‌ک‌ک (حزب کارگران کردستان)، رساله‌ای پربار درباره‌ی تاریخ کردستان و خاورمیانه و نقد اقتصاد سیاسی است درعین‌حال که متنی فوق‌العاده شورانگیز و خواندنی‌ست، علی‌رغم یا به دلیل همه‌ی آموخته‌ها و تحقیقاتی که صرف آن شده است (تحلیل اوجالان ماهرانه زیست‌قدرت و قدرت/دانش فوکو، نظام جهانی والرشتاین، جامعه‌ی ارگانیک بوکچین و تعدادی از مفاهیم و متفکران دیگر را در آن ادغام می‌کند). آندره برتون زمانی تصویر مردی را که با پنجره به دونیم شده بود، به‌عنوان مدل تصویر سوررئالیستی عرضه کرد. این تصویر به چیزی نزدیک است که اوجالان ارائه می‌دهد: نه پنجره یا آینه، بلکه ترکیبی هنرمندانه از این دو که در آن بیرون با درون می‌آمیزد و دو طرف یکدیگر را بازتاب می‌دهند، درحالی‌که به ما یادآوری می‌کنند زن و زندگی در برخی از زبان‌ها کلمه‌ای یکسان هستند. من کاسه‌ی صبر خواننده را با خلاصه‌ی دیگری از زندگی و سیاست شگفت‌انگیز اوجالان سر نمی‌برم؛ این کتاب شامل زندگینامه و گاه‌شناسی بسیار شایسته‌ای از سفر انقلابی اوست. در عوض، به‌عنوان یک مورخ جهان همکار، چند نکته درباره‌ی روش تاریخی او و ژانر («اشتباه») این کتاب خواهم گفت (که اتفاقاً کل مسیر سیاست انقلابی کردستان را تغییر داد، اما بعداً درباره‌ی آن بیشتر گفته خواهد شد).

آینه و پنجره‌ی برتون، روش تاریخی مورداستفاده‌ی اوجالان را به‌خوبی توصیف می‌کنند. اجزا به دو قسمت تقسیم نشده‌اند، بلکه خلاقانه در جوار هم قرار می‌گیرند: اگر پنجره با نقد دیالکتیکی تناظر داشته باشد، آینه بازتاب خودانتقادی بصیرانه است. همان‌طور که در فصل هفتم مطلع می‌شویم، تفحص انتقادی در مفاهیم قدرت، دولت (حزب) و خشونت (جنگ)، درحالی‌که بین هوش تحلیلی و هیجانی به‌دقت تعادل برقرار می‌کند، اوجالان را به پذیرش سیاست انقلابی دموکراتیک، اکولوژیک و زن‌محور سوق داد. نقد و خودانتقادی او درهم بافته شده و روش تاریخی او را شکل می‌دهند.

اوجالان درک می‌کند که برای نمایان شدن چیزها، به بیش از دیدن نیاز است. او می‌داند برخی از فرایندها که مانند پیکانی از دل میدان موردمطالعه می‌گذرند، از تلاش مورخان برای تثبیت آن‌ها در کلمات می‌گریزند. او با مهارتی خیره‌کننده، ایده‌ی یافتن حقیقت مطلق در سنجش‌های تاریخی مرسوم را ابطال می‌کند. به نظر می‌رسد اوجالان می‌پرسد که آیا می‌توان ایده‌ی حقیقت علمی را از ایده‌ی جامعه‌ی حقیقی جدا کرد؟ درحالی‌که دانش دیالکتیکی به دنبال برداشتن سنگی است که هیولای کاپیتالیسم مدرن در زیر آن غنوده، پژوهش تاریخی پوزیتیویستی در مورد امور واقع با چنین میلی مخالف است. درون پوزیتیویسم، کنجکاوی مجازات شده، اتوپیا رانده شده، خیال‌پردازی ممنوع می‌شود و دانشْ خودش را به بازسازی تکراری صرف تسلیم می‌کند. فقیر و بی‌مایه می‌شود، مانند زندگی زیر انضباط کارخانه. سعادت دانش، به تعبیر آدورنو، در اینجا ممکن نیست. در این سندروم علم‌گرای اندیشه، هدف دانش با وسیله‌ی دانش اشتباه گرفته می‌شود. برای پوزیتیویست‌ها، نظام چیزی «مثبت» است. برای دیالکتیک‌دانانی مانند اوجالان، نظام هسته‌ی اصلی چیزی است که باید موردانتقاد قرار گیرد. هنر، اسطوره‌شناسی و تخیل به دیده‌ی پوزیتیویست خوب که همیشه مشتاق کمّی‌سازی است، همگی در نقش سطل زباله‌ای برای هرچه از این تجربه‌ی محدود کنار گذاشته می‌شود، عمل می‌کنند. همان‌طور که اوجالان به‌طور متقاعدکننده‌ای نشان می‌دهد، علوم اجتماعی عبارتست از مفاهیم سیاسی که در خدمت دولت و سرمایه برساخته شده‌اند؛ یکی از دغدغه‌های اصلی علوم اجتماعی لیبرال دقیقاً استقرار جامعه‌ی مدرنی بود که حول سه‌گانه‌ی قدرت، دولت و خشونت سازمان‌دهی شود.[i]

لوکاچ در تاریخ و آگاهی طبقاتی مورخ از نوع اجتماعی را به‌مثابه کران دیالکتیکیِ شیءوارگی تعریف کرد. ما می‌توانیم مؤدبانه مخالفت کنیم و بگوییم که مورخ حرفه‌ای، گمشده در تجزیه‌وتحلیل چندپاره‌ی تکه‌های گسسته از گذشته، حتی کمتر هماهنگ با پژواک طنین‌انداز تاریخ است. مانند ویلیام مک‌نیل[7] مورخ جهان بزرگ، اوجالان نه از تاریخ، بلکه از اسطوره‌تاریخ[8] دفاع می‌کند، پروژه‌ای که مورخان به‌واسطه‌ی آن معنایی از گذشته ارائه می‌دهند، تفسیری گسترده اما قابل‌فهم و معنی‌دار به‌عنوان مبنایی برای عصیان علیه زمان حال.

این عصیان به‌روشنی مملو از نشانه‌ها و ردهایی از زمانمندی‌های آنتاگونیستی است که محتواها و اشکال آن‌ها بیانگر تاریخ بسیار قدیمی‌تری هستند. از این نقطه‌نظر، اشکال غیرسلسله‌مراتبی نه اشکال یا مراحل بسیار کهن بلکه زمانمندی‌های آنتاگونیستی و بدیل‌های معاصر هستند. بااین‌حال، اوجالان نه برای بازگرداندن شکلی از تاریک‌اندیشی عصر جدید، بلکه برعکس برای بازسازی حقیقتی که از منابع رسمی بیرون مانده است، گذشته را بررسی می‌کند. اوجالان مانند شلدون وولین[9] از ما می‌پرسد چه زمانی است، اما پاسخ او این است که از آغاز جامعه‌ی سلسله‌مراتبی، زمان دموکراتیک ناهمخوان با ریتم‌ها و زمانمندی‌های هنجاری بود. وظیفه‌ی اسطوره‌تاریخ او جستجوی امکانات و نمونه‌های روابط اجتماعی متفاوت است که با زمانمندی‌های سرمایه و دولت در پس پرده‌ی ابهام فرورفته‌اند. ایمان پسمانده می‌گوید که حقیقت در اسناد اصلی قرار دارد، درحالی‌که بیشتر و بیشتر نزدیک شدن به آن اسناد، درواقع به معنای بیشتر و بیشتر نزدیک شدن به عدم‌انسجام است. آنچه ما به آن نیاز داریم، دنیایی قابل‌فهم است و هیچ معنایی ندارد وانمود کنیم که تنها چیزی که نیاز داریم، جزئیات بیشتر است.

 

البته این حرف به معنای بازتولید تمام و کمال تجربه نیست. بگذارید افزوده‌ی مک‌نیل را به خاطر آوریم:

شناخت الگو از آن نوعی که مورخان درگیرش هستند، شاهکار هوش انسانی است. این شناخت با توجه گزینشی به مجموع ورودی محرک‌ها که دائماً به آگاهی ما هجوم می‌آورند، کسب می‌شود. فقط با کنار گذاشتن چیزها، یعنی تنزل دادن آن‌ها به منزلت نویز پیش‌زمینه که فقط مستحق بی‌اعتنایی است، می‌توان آنچه را که در موقعیت معینی از همه مهم‌تر است، تشخیص داد. اقدام مناسب در پی آن می‌آید. راز بزرگ قدرت انسان بر طبیعت و نیز بر خودمان در اینجاست… فقط برخی امور واقع برای هر الگوی معین اهمیت دارند. به‌هم‌ریختگی بیهوده در غیر این صورت آنچه را که ما به دنبال آن هستیم، پنهان خواهد کرد: روابط قابل‌ادراک در میان امور واقع مهم.[ii]

بر این اساس، عبدالله اوجالان با تنزل نویز پیش‌زمینه‌ی تفاسیر مرسوم و انباشت پوزیتیویستیِ ازدحام امور واقع، روابط قابل‌ادراک را در میان واقعیاتی برقرار کرد که به ما اجازه می‌دهد بفهمیم چگونه می‌توان به سنت برای تغییر زمان حال جان تازه‌ای بخشید.

روش اوجالان شیوه‌ی عملی مداخله در تاریخ است. او ملاحظه‌ی کاملاً متفاوتی از زمان و مکان برای گشودن زمینه‌ی جدیدی از امکانات ارائه می‌دهد. برداشت او از تاریخ مانند باستان‌شناسی است که یک محوطه‌ی باستانی را نه به‌عنوان فضای گذشته، بلکه به‌عنوان قرن‌ها و هزاره‌هایی که هم‌زمان در پیش چشمان ما وجود دارند، بررسی می‌کند. برخلاف انکیدو،[10] او از فرار به شهر و دولت امتناع می‌ورزد و فریفته‌ی زمان رسمی در نظم لیبرال نمی‌شود. اوجالان در جستجوی زمانمندی‌های آنتاگونیستی آشکارشده با روش تاریخی او است، با حرکت از میان «به‌هم‌ریختگی بیهوده‌ی» واقعیات رسمی.

درست همان‌طور که مورخ پوزیتیویست وسیله و هدف را با هم اشتباه می‌گیرد، انقلابی مدرن نیز چنین می‌کند. سهم منحصربه‌فرد اوجالان این است که تشخیص می‌دهد هم سوسیالیست‌های انقلابی و هم مصلحان لیبرال به همان منطق زمانی کاپیتالیسم تعلق دارند. سوسیالیسم شوروی طبق این منطق از طریق گولاگ‌ها محقق شد و امروز همین منطق هنوز برای مداخلات امپریالیستی عذر و بهانه می‌تراشد. هم برداشت لنینیستی از سوسیالیسم خشت-و-ملاتی و هم بینش‌های تولیدگرایانه‌ی مارکسیسم سنت‌گرا در اسطوره‌ی پیشرفت‌گرا شریک هستند، اسطوره‌ای که مظهر برداشت لیبرالی از تاریخ است.[iii] زمانمندی سیاسی جدیدی فراسوی دولت، قدرت و خشونت لازم است و از پیش در لایه‌هایی از گذشته‌ی آنتاگونیستی حضور دارد؛ به‌جای اختراع، نیازمند بازیابی است. جامعه‌ی اشتراکی دموکراتیک و اجتماعی-اکولوژیک نه گسست است و نه شتاب‌دهنده؛ بدیلی است برای کل مسیر جامعه‌ی سلسله‌مراتبی.

این سیاست انقلابی، احیاگرایی سهل و آسان را رد می‌کند (زیرا بازگشت به گذشته‌ی «کهن» هنوز دربرگیرنده‌ی مدل خطیِ زمان است). در عوض به ما هشدار می‌دهد که اشتباهی که انقلابیون و دانش‌پژوهان مدرن مرتکب شدند، تأکید بر زمانمندی تک‌خطی (با دولت-ملت مدرن در انتهای دیگر پیکان توسعه‌گرا) بود که زمانمندی‌ها و اشکال سیاسی آنتاگونیستی را رد می‌کند («میراث آزادی» بوکچین). این کتاب که در این چارچوب‌های زمانی متفاوت سازمان یافته است، نشان می‌دهد که روش تاریخی می‌تواند ارتباطاتی با تجربه‌ی زیسته‌ی خودمان داشته باشد. جالب‌توجه است که این حرکت چقدر اصیل است. نتیجه رژیم کیفیتاً متفاوتی از زمان‌های تاریخی است: نه بازگرداندن گذشته‌ی پیشامدرن، بلکه مسیر انحرافی از طریق گذشته به سمت آینده‌ای که در آن می‌توانیم هنر زندگی دموکراتیک و جمعی را بازیابیم. تمثال زن، نخستین برده و نخستین مستعمره‌ی جامعه‌ی پدرسالار-دولت‌گرا، در مرکز همه‌ی این‌ها قرار دارد. اوجالان برای احیای کرامت زنان، به‌عنوان مقدمه و شرط لازم سیاست برابری‌خواه، اهمیت ویژه‌ای قائل است.

کاپیتالیسم و مدل هژمونیک ایالات‌متحده در بحران است و «وقفه‌ی هرج‌ومرج» معاصر تمدن کاپیتالیستی، لحظه‌ای کلیدی در زمان و مکان است که در آن ما -همه‌ی ما، نه‌فقط، یا نه منحصراً، پرولتاریای صنعتی- ممکن است قادر به جرح‌وتعدیل تاریخ برای آینده باشیم. در این تاریخ‌مندی احیاگر، تاریخ به درون آینده روایت می‌شود و مدرنیته‌ی کاپیتالیستی به گذشته‌ی عقب‌مانده، خشن و ازنظر اخلاقی توجیه‌ناپذیر تبدیل می‌شود. با قدم زدن به زمان حال، آینده را پشت سر خود داریم و گذشته را در مقابل خود. زمان بر خودش حلقه زده است تا همبستگی زنان و مردان را در طول قرن‌ها آشکار کند.[iv] این سنت است که برانداز است، نه فعل لغو آن.

آنچه کاملاً در معرض دید قرار می‌گیرد، فقر اتوپیای لیبرال است. ذات این مفهوم کوته‌نظرانه، ایده‌ی دولت-ملت حاکم بر اساس قلمرویی محصور و همچنین نظم اتوپیایی مکانی و زمانیِ معین، باور به اجتناب‌ناپذیری و کیفیت اخلاقی پیشرفت، دولت-ملت و کاپیتالیسم است. اوجالان این ایده را سروته می‌کند. او با تصاحب تاریخ، تقسیم‌بندی‌های اروپامحورِ زمان و مکان، حقارت و برتری، تمدن و بربریت، کل جغرافیای مدرنیزاسیون، ازجمله دوگانگی ذاتی بین طبیعت و جامعه را به چالش می‌کشد. او علیه فرجامش خیالیِ سیاست لیبرال، از وقفه‌های دموکراتیک، فضا-زمان‌های موجود یاری متقابل و دموکراسی، به‌عنوان رویه‌هایی که هم از گذشته و هم از حال بازیابی شده‌اند اما کاملاً جزئی لاینفک از مدرنیته‌ی دموکراتیک هستند، صحبت می‌کند.

اوجالان به ما یادآوری می‌کند که تاریخ برای همیشه لاینحل است، میدانی از امکانات ناتمام. ما برای امتناع از برخی امکانات و انتخاب برخی دیگر به عقب برمی‌گردیم. او ما را ترغیب می‌کند که از پذیرفتن بینش لیبرالِ تمدن و پیشرفت سر باز زنیم، اما از بینش انترناسیونالیسم دولت‌محور لنین و پروژه‌ی آزادی‌بخش ملی نیز دل خوشی ندارد. اگر سیاست فرایند آزادی‌بخشیِ جامعه‌ی طبیعی و اخلاقی از دولت است، پس آزادی‌بخشی ملی را باید گسست از مفهوم مدرن ملت دانست. زمان مناسبی است («کایروس»[11] والرشتاین) تا مردم را از خواب اتوپیایی آن‌ها درباره‌ی دولت-ملت‌ها بیدار کنیم و انرژی جمعی خود را بر پروژه‌ی کنفدرالیسم دموکراتیک جهانی متمرکز سازیم.

خاتمه: نتیجه‌ی پژوهش پرزحمت عبدالله اوجالان و شرح و بسط روش تاریخی اصیلی در «ژانر اشتباه»، مانیفستی اسطوره‌تاریخی برای علوم اجتماعی و سیاست جدیدی است. این کتاب در محافل انقلابی کورد بسیار موردبحث قرار گرفت. انتشار آن به خودانتقادی گسترده‌ای درون جنبش آزادی کردستان منجر شده است (خواننده بهتر است به بخش‌هایی از کتاب که به تاریخ پ‌ک‌ک و هویت کوردی اختصاص یافته، توجه دقیقی کند). نتیجه‌ی این فرایند، ارزیابی مجدد و بازسازی بوده است، تولد پارادایم سازمانی جدیدی که بر انقلاب اجتماعی در روژاوا تأثیر گذاشته (و آن را ممکن ساخته است). عمداً از کلمه‌ی تولد استفاده می‌کنم. اوجالان در جای دیگری نشان داده بود که نه یک‌بار، بلکه سه‌بار به دنیا آمده است. اول بیولوژیکی بود، بعد سیاسی (تولد پ‌ک‌ک) و آخری با رد دولت شکل گرفت. این کتاب نخستین و جامع‌ترین بیان این باور اوست. ارزش تاریخی و نظری آن بی‌اندازه است. با در نظر گرفتن تأثیر آن، هم در روژاوا و هم فراسوی آن، اغراق سهمگینی به نظر نمی‌رسد اگر بگوییم که تأثیرگذارترین مانیفست انقلابی قرن بیست‌ویکم است.

[1] Debt: The First 5,000 Years

[2] Thomas Schmidinger

[3] The Battle for the Mountain of the Kurds: Self-Determination and Ethnic Cleansing in the Afrin Region of Rojava

[4] Zapatismo

[5] Nikolaus Brauns

[6] Partisanen einer neuen Welt: Eine Geschichte der Linken und Arbeiterbewegung der Turkei

[7] William McNeill

[8] Mythhistory

[9] Sheldon Wollin

[10] Enkidu

[11] Kairos

[i] این دفاعیات با نام‌های نوشته‌های زندان: ریشه‌های تمدن (لندن: پلوتو پرس، 2007) و نوشته‌های زندان: پ‌ک‌ک و مسئله‌ی کورد در قرن بیست‌ویک (لندن: پلوتو پرس، 2011) منتشر شد.

[ii] Özgür İnsan Savunması (Neuss: Mezopotamien Verlag, 2003).

[iii] این کتاب اولین بار در سال 2004 به زبان ترکی منتشر شد.

[iv] در اجلاس هلسینکی شورای اروپا در 12 دسامبر 1999، ترکیه رسماً به‌عنوان نامزد عضویت کامل شناخته شد. قبل از این نشست، هم عبدالله اوجالان و هم پ‌ک‌ک در حمایت از چنین فرایندی بیانیه دادند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *