نویسنده: چیمن. ز

نفرت می‌تواند بی‌‌تفاوتی را به وجود بیاورد به خصوص اگر تشخیص دهیم که نفرت برای شکل دادن دنیای جدید کافی نیست. اما در سرسختی خود می‌تواند به ما هشدار دهد که استقامت کنیم، تسلیم نشویم و آن قدرتی را که بر ما انسانها سلطه دارد و ما را با یکدیگر بیگانه می‌کند، درهم بشکنیم. نفرت می‌تواند انتظار را در ما شکل دهد. کسی که انتظار دارد و نقد می‌کند یعنی هنوز تسلیم نشده است. نفرت می‌تواند واکنشی برای ساکت نبودن در برابر خشم‌های مداومی باشد که با آن روبرو می‌شویم. زیرا در چنین دنیای زشتی نمی‌توان سکوت مسالمت آمیزی برقرار کرد.

گاهی قربانیان خشونت و آزار می‌گویند این نفرت است که آنها را زنده نگه داشته است و یا حتی فراتر بر این باورند که نفرت تنها انگیزه زندگی آنها است. آن جوشش و غلیانی که به انسان امکان می‌دهد تحمل کند و بقای خود را تضمین کند تا به طور کامل از بین نرود.

کتاب شیدا کورت درباره احساس نفرت است و حالت‌های مختلف آن را توصیف می‌کند. درباره کسانی که متنفر هستند، روابط قدرتی که اجازه می‌دهد نفرت رشد کند و اینکه تا چه حد نفرت می‌تواند معنادار باشد. نفرتی که به افراد ستمدیده نسبت داده می‌شود. نفرتی که به طور سیستماتیک توسط صاحبان قدرت دامن زده می‌شود. نفرت از خود، نفرت ممنوعه، نفرتی که اکثر مردم موافقند که جایی در جامعه ندارد و نفرت رهایی بخش. شیدا کورت در کتابش به مفهوم نفرت از دریچه دیگری نگاه می‌کند. نفرتی که می‌تواند مقوله‌ای از توانمندسازی باشد.

در باور عامیانه نفرت عنوان زشت و ناپسندی دارد. اما شیدا کورت معتقد است باید بین نفرت از چه چیزی و از چه کسی تمایز قائل شد. نفرت با تصویر یک جامعه به ظاهر روشنفکر و متمدن و ارزشهای آن مطابقت ندارد.

در دموکراسی‌ها و جوامع لیبرال همیشه جذابیت‌های اخلاقی وجود دارد. برای مثال وقتی یک حمله تروریستی راست افراطی رخ می‌دهد سیاستمداران در واکنش‌هایشان اغلب جملاتی نظیر “نفرت اینجا جایی ندارد” به کار می‌برند. شیدا کورت معتقد است اول از همه این جملات، ریشه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نفرت را که بەطور سیستماتیک و سیاسی تولید می‌شوند پنهان می‌کنند و ثانیاً باید این سوال پرسیده شود که مخاطبان این جملات چه کسانی هستند. اغلب غیرقابل تصور به نظر می‌رسد که افرادی که خود قربانی نژادپرستی یا راست‌گرایی افراطی هستند از دیگران متنفر باشند. آنها برای اینکه به عنوان قربانی شناخته شوند باید بارها و بارها ثابت کنند که قادر به نفرت‌ورزی نیستند و در واقع مردم را می‌بخشند.

به باور شیدا کورت بحث‌ها و گفتمان‌ها عموماً به شیوه‌ای بسیار کلی انجام می‌شوند. معمولا وقتی صحبت از احساسات سیاسی است، دسته‌بندی‌های بسیار سطحی ایجاد می‌شود تا سریع برخی از احساسات را در آن قرار داده و به آنها برچسب منفی و یا مثبت زده شود. در واقع ما نیاز داریم که به صورت ظریف‌تر و عمیق‌تری به احساسات سیاسی بپردازیم. هنگامی که از دید انسانی به نفرت نگاه کنیم آنگاه می‌شود آن را در زمینه قدرت و سلطه بررسی کرد. در این صورت می‌توان به نتایجی رسید و می‌توان به کمک آن مردم را از درماندگی بیرون کشید.

 

شیدا کورت این نوع احساس نفرت را فراتر از یک تامل و احساس فردی می‌داند. در مورد او این احساس به محرومیت اجتماعی و آسیبی که والدینش به عنوان یک کورد در ترکیه تجربه کرده‌اند، برمیگردد. والدینی که مجبور شده‌اند به آلمان مهاجرت کنند و او این تجربیات را از آنها به ارث برده است.

شیدا کورت از همان سنین نوجوانی در سازمان‌های مختلف مهاجران از نظر سیاسی فعال بوده و از همان زمان خیلی زود فهمید که مردم و جنبش‌ها می‌توانند به شیوه‌ای بسیار متفاوت و با احساسات بسیار متفاوت و استراتژیک عمل کنند. علاوه بر احساساتی چون مهربانی نسبت به مردم، نسبت به زندگی، نسبت به آینده‌ای که همه بتوانند بەطور برابر و بدون آسیب در آن زندگی کنند، گاهی اوقات احساس نفرت از بی‌عدالتی هم به لحاظ استراتژیک باید وجود داشته باشد.

او در واقع اشارەای مثبت به نفرت به عنوان یک استراتژی و یک ضرورت در راه رهایی دارد. نفرت اما نباید به خودی خود هدف باشد. نفرت همزمان به لطافت نیاز دارد. اریش فروم نفرت را یک واکنش وجودی به بی‌عدالتی‌هایی که توسط فرد یا گروه‌ها تجربه می‌شود توصیف می‌کند. کورت اما در این کتاب سعی کرده به نفرت در اشکال مختلف آن نگاه کند و احساسات سیاسی را در زمینه‌های قدرت و سلطه بررسی کند و آنها را از نظر تاریخی بشناسد.

یکی از اشکال نفرت می‌تواند مقاومت باشد یا دفاع از خود و یا انتقام. به باور او “نفرت ارتجاعی” را می توان در دفاع از خود و انتقام یافت. «نفرت استراتژیک» نیز ارتباط بسیار نزدیکی با “نفرت ارتجاعی” دارد، اما یک قدم فراتر می رود.

این سوال مطرح می‌شود: نفرت کجا لازم است و کجا باید دفن شود؟

احساس نفرت می تواند یک تهدید دائمی برای وضعیت موجود و خطری باشد برای سیستم‌های حاکم. به این معنی که نظم جهانی و سیستم‌های موجود می‌خواهند نفرت پنهان شود و آگاهانه از بین برود، حداقل وقتی صحبت از نفرت ستمدیدگان، طرد‌شدگان و قربانیان تبعیض باشد.

در سیستمها و روابط سیاسی حق دفاع از خود، حقی است که به نهادها و طبقه حاکم تعلق دارد. حق نفرت و خشونت تنها به کسانی اعطا می‌شود که خشونت آنها همیشه ظالمانه و ویرانگر بوده است و آن را همواره علیه طبقه استثمار شده، علیه مردمی که مورد نژادپرستی واقع شده‌اند، علیه افراد دگرباش و دیگر ستمدیدگان اعمال کرده‌اند. کورت در کتابش به این مسئله می‌پردازد که پتانسیل مقاومت از احساس نفرت از سوی زنان، دگرباشان، طبقه کارگر و افراد به حاشیه رانده شده می‌تواند به سلاحی قدرتمند در مبارزه و به یک نیروی توانمند ساز تبدیل شود.

نفرت پاسخی است به ظلم، به دفاع از خود، نفرت ابزاری لازم برای عدالت است. نفرت می‌تواند به یک نیروی خلاق تبدیل شود. نفرت می‌تواند به چیزی حمله کند که مردم را از خود بیگانه و تحقیر می‌کند. نفرت می‌تواند مهربانی را ایجاد کند. نفرت در نهایت بیانگر امید داشتن و هنوز تسلیم نشدن است و این یک جهت گیری کاملاً سیاسی است و به احساس سیاسی بُعدی سازنده می‌دهد. کورت قدرت این احساس سرکش را به صورت خطی دنبال نمیکند. او آن را در رویاهای تکه تکه، در تأملاتی درباره اگزیستانسیالیسم آلبر کامو یا در نظریه‌های استعمار فرانتس فانون دنبال می‌کند.

فرد استعمار شده در درون خود هیچ قدرتی نمی‌بیند، اما رام نمی‌شود. تحقیر می‌شود، اما به این تحقیرشدگی تن نمی‌دهد.

او صبورانه منتظر است تا استعمارگر هوشیاری و قدرتش کاهش یابد تا به او هجوم آورد. بدن‌های استعمار شده دائماً در کمین هستند تا تمام نیروی نفرت و خشم خود را برای برهم زدن روابط نابرابر و سلسله مراتب قدرت به کار گیرند. نفرت چیز زیادی لازم ندارد. نه پول، نه کلیسا، نه مؤسسه، نه زیرساخت مورد نیاز است. به تجربه ای به عنوان یک بدن در جهان نیاز دارد. وقتی متنفر هستیم، ظلم متوقف نمی‌شود، اما پاسخ به آن می‌تواند تغییر کند.

“من به نفرتی علاقمند هستم که به چیزهایی که مردم را از هم بیگانه و تحقیر می‌کند حمله کند و در هم بشکند. من به نفرتی علاقه دارم که مهربانی ایجاد کند.”

 

شیدا کورت در کلن و در خانواده ای کورد بزرگ شده است. او از همان ابتدا به عنوان یک دختر دانش‌آموز در سازمان‌های خود سازمان دهی مهاجران و دیگر انجمن‌های سیاسی فعال بوده است. در دانشگاه کلن و در دانشگاه بوردو مونتین در رشته فلسفه و مطالعات زبان‌های رومی تحصیل کرده و در طول تحصیل، دوره‌های مختلف کارآموزی روزنامه‌نگاری را گذراندە و به عنوان روزنامه‌نگار آزاد برای روزنامەهای taz و Kölner Stadt-Anzeiger کار کرده است.

او همچنین در جشنواره های مختلف فیلم (از جمله جشنواره فیلم کوتاه کلن) و رویدادهای فرهنگی فعال بوده است. بین سال‌های ٢٠١٧ و ٢٠٢٠ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته روزنامه‌نگاری فرهنگی در دانشگاه هنر برلین به پایان رسانده است. اولین کتاب او با عنوان «لطافت رادیکال – چرا عشق سیاسی است» در آوریل ٢٠٢١ منتشر شد که در آن، او هنجارهای عشق بورژوایی را از دیدگاه فمینیستی، ضد نژادپرستی و ضد سرمایه‌داری تحلیل می‌کند. این کتاب در فهرست پرفروش‌ترین‌های اشپیگل در رتبه چهارم قرار گرفت. کتاب دوم او «نفرت – در باره قدرت یک احساس سرکش» در مارس ٢٠٢٣ منتشر شد. این کتاب نیز پرفروش شد و نقدهای مثبتی دریافت کرد. اورلی فون بلاژکوویچ در روزنامه زود دویچه درباره شیدا کورت نوشت: «پس از دومین کتابش […]، از کورت به عنوان یکی از جالب‌ترین نویسندگان جوان در این کشور یاد خواهد شد».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *