سوران محمدی
آنتیگونە در اسطورەهای یونانی دختر اودیپ و یوکاستا بە شمار میرود که از پیوند ناخواسته ادیپ و مادرش یوکاستا به دنیا آمدە است. پس از اینکه پدر آنتیگونە متوجه شد که یوکاستا مادرش است و همچنین ناخواسته پدرش را کشته است، خود را کور کرد. آنتیگونه و خواهرش اسمنه کە به عنوان همراهانش در آوارگی بە پدرشان، ادیپ خدمت کردند، تا زمان مرگ وی با او همراە بودند. پس از بازگشت به تبس، این دو خواهر تلاش کردند تا برادران متخاصم خود – اتئوکلس را که از شهر و تاج و تختش دفاع میکرد و پولینیس را که به تبس حمله میکرد – آشتی دهند. اما هر دو برادر در جریان جنگ تن بە تن با یکدیگر کشته شدند و دائی آنها کرئون، بە جایگاە پادشاهی دست یافت. پس از انجام مراسم تشییع جنازه مفصل برای اتئوکلس، کرئون بەدلیل اعلام خیانت پولینیس، دفن جسد پولینیس را ممنوع کرد. اما آنتیگونه متاثر از عشق بە برادر با این گفتە کە “از قلبم فرمان می برم” برادرش، پولینیس را مخفیانه دفن کرد. ازهمینرو، کرئون دستور اعدام آنتیگونە را صادر و در غاری زندانی کرد. سرانجام آنتیگونە در این غار خود را حلقآویز میکند و هامون، معشوق آنتیگونە، پسر کرئون، نیز با دیدن صحنە مرگ آنتیگونە بە زندگی خویش پایان میدهد. تراژدی سوفوکل و ترسیم زوایای پنهان آنتیگونە اکنون، دستمایە چهرە پردازی نازان اوستونداغ آکادمیسین تورک از زنان کورد در بازنمایی شعار ژن، ژیان آزادی شدە است.
این یادداشت خوانشی است بر کتاب مادر، سیاستمدار و گریلا اثر آکادیمیسین چپگرای ترک نازان اوستونداغ.
«مادر، سیاستمدار و گریلا» تخیل سیاسی زنان در جنبش کورد؛ عنوان اثری جدید از نازان اوستونداغ، آکادیمیسن پیشین دانشگاە بوغازیچی ترکیە و پژوهشگر در بنیاد Gerda Henkel Foundation است کە ٣ ماە پیش توسط انتشارات Fordham University Press در ٢٥٩ صفحە بە زبان انگلیسی منتشر شدە است. در این کتاب اوستونداغ تلاش میکند تا با ارائە نمونەهایی از کنشگری زنان کورد در کوردستان در مقام مادر، سیاستمدار و گریلا، رویکردهای جدیدی را در خصوص مبارزە زنان کورد از دریچە رابطە با مفاهیم استعمار زدایی و فمینیسم ارائە دهد. در این کتاب او، با بهرەگیری از سویەهای پیدا و نهان چهرە آنتیگونە، تلاش میکند تا نشان دهد کە چگونه شیوه های کنشگری و رویکردهای جنبش زنان کورد، میتواند بە بازاندیشی انتقادی در باب گذشته، حال و آینده از طریق رویکردهای انقلابی کمک کند.
اوستونداغ در روایت خود از کنشگری زنان کورد، با استفادە از پردازش سیما، طنین صداها و بدنهایشان تلاش دارد تا تخیلات سیاسی جدید این زنان را کە از طریق کنشگری و گفتار زنانە پدیدار شدە است بازنمایی کردە و مخاطب را متقاعد کند تا بە تخیلات سیاسی زنان کورد، در سطح جهانی گوش فرا دادە شود. این تخیل سیاسی در دیالکتیک عملکرد بین تن، صداها و زبان زنانە مکشوف می گردد؛ تا جایی کە نتایج چنین رویکردی، آشکارکنندە میل زنان کورد بە منظور یافتن راههای جدید برای بودن و شدن، بین محدودیتها، امر ناممکن و امر ممکن را نمایان میکند.
در این راستا اوستونداغ در کتابش با تمرکز بر سە سیمای مادرانە، سیاستمدارانە و گریلایی زنان، استدلال میکند کە جنبش آزادیخواهی زنان کورد آنچە را کە در آن سیاست بە معنای مادە، رابطەمندی، زمانمندی و مکانمندی است و بر آن تمرکز میکند، تغییر میدهد. اما فراتر از آن، کتاب در عین حال کە بر تجربە مبارزاتی زنان کورد متمرکز شدە است، این تجربە را در پرتو تئوری سیاسی فمینیستی، روانکاوی، مطالعات کوییر و پستکلنیالیستی بازخوانی میکند. نتایخ درخشان این کتاب کە در متن جنبش ملی کورد مفهومسازی شدە، ضمن نشان دادن درهم تنیدگیهای کنشگری زنان کورد در متن جنبش جهانی زنان، تلنگرهای جدیدی را بە اندیشە سیاسی معاصر وارد میکند. ازهمینرو نازان تلاش میکند با توجە بە سیمای “آنتیگونە” سە چهرە متفاوت از زن کورد، مادر، سیاستمدار و گریلا” را تحلیل کند کە بر تخیلات سیاسی زنان تاثیر میگذارند. از نگاە اوستونداغ، آنچە کە بە کنشگری زنان کورد و عملکرد آنتیگونە قرابت می خشد، مکانیابی و اشغال فضاهای بین مقدسات، مقدس بودن، قانونی- غیر قانونی و گذشتە و آیندە است. از نگاە او، این فضاهای بینام، در محدودە کنشگری زنان کورد، بە گونەای عمل میکنند کە برای قدرت حاکم غیرقابل درک و فهم است. بدین معنی کە نمایشگری و کنشگریهای آنها، در حالی که ناممکنهای زندگی در شرایط استعماری، مردسالارانه و سرکوبگر را آشکار میسازد، نیرویی همانند تاثیرگذاری آنتیگونه را آزاد میکند که مرزهایی را که لیبرال دموکراسیها و حاکمیتهای دولتی بر گفتمان، قانون و سیاست ایجاد میکنند، به چالش میکشد. و در نهایت این کنشگری مستعد آفرینش دنیایی است که در آن امکان تحقق عدالت برای مستعمرات و محرومان وجود خواهد داشت.
کتاب دربردارندە یک مقدمە و سە بخش است و هر بخش حاوی دو فصل. مولف در مقدمە کتابش، با تمرکز بر چرخش سیاسی گفتمان رهبر حزب کارگران کوردستان از تاسیس یک کوردستان مستقل بە تاکید بر دمکراسی، بر این باور است کە این رویکرد کە دربردارندە دگرگونی واژگان سیاسی، سازماندهی، عاملیت سیاسی و احساسات نیز بودە است، از اواخر ١٩٨٠ آغاز و در تمام دهه ١٩٩٠ تداوم پیدا کردە و مفهوم آزادی زنان کورد ، با تمرکز بر مبارزە و تمایزیابی را- در مقایسە با دیگر کنشگریهای زنان- بە یکی از کانونیترین مفاهیم موجود در جنبش زنان کورد تبدیل میکند. نازان در این مقدمە با اشاراتی بە مواجهە زنان کورد در درون حزب کارگران کوردستان با تبعیض، بە این نکتە اشارە می کند کە چگونە زنان درون این سازمان در ١٩٩٣، بر اساس مفصل بندی گفتمانی اوجالان، رهبر حزب کارگران کوردستان از رهایی زنان، سازمانی جدید را حول این ایدئولوژی رهاییبخش کە “ما زنان کیستیم” تشکیل دادند؛ تا جایی کە همین امر زمینەساز تحولی عمیق بر حزب کارگران کوردستان شد.
چهرەپردازی از مادر کورد
از نگاە اوستونداغ، فیگور مادری کە وارد حوزە عمومی میشود در زمینەهای سیاسی مختلف خشونت دولتهایی مانند آرژانتین، چین، ایران، کنیا، روسیه و ترکیه ظهور کرده است و از همان زمان این چهرە در نزد فمینیستها به عنوان چهرهای مبهم مورد ظن و تمجید قرار دارد. زیرا مرزهایی را که امر عمومی و خصوصی و سیاسی و شخصی را تعریف میکنند، به چالش میکشد. اینکه «مادر» از روی درد و رنج «واقعاً» عمل میکند یا اینکە مهرهای است که توسط جنبشهای رادیکال برای «بازگشت به درون» سیاست، پس از شکست خشونتهای دولتی مورد استفاده قرار میگیرد، از جملە مسائلی بوده است که هموارە مورد تمجید حاکمان بودە یا تحسین عموم را در پی داشتە است. از سوی دیگر، فمینیستها چهره مادر را مشکلی برای مبارزه خود دانستەاند، زیرا مادران در کنش جمعی خود، هویت مادری را بە گونەای جوهری شدە ارزشگذاری کردەاند. بدین معنی کە از یک سو مادربودن در جایگاە یک هویت خصوصی شده، به عنوان ابزاری برای طرح مطالبات جمعی بە منظور دستیابی بە عدالت در طول دورەهای خشونت تلقی شدە است و از سوی دیگر، در جایگاە یک مانور یا اقدام قدرتبخش برای زنان قربانی خشونت نیز مورد توجە قرار گرفتە است. این دیدگاهها همچنین این ایده را ترویج میکنند که از طریق چنین اعمال مادرانەای است که درک هژمونیک از مادری به چالش کشیده شده است.
اوستونداغ با اشارە بە چنین مباحثاتی در میان فمینیستها بر این باور است کە این دیدگاههای متضاد منجر به بحثهای سازنده و مفهومسازیهای ظریفتر از مادری شدەاند اما نسبت به محدودیتهایی که نقش مادرانگی بە دلیل تناقضها و همپوشانیهای حوزە عمومی و خصوصی با آن مواجە است، همچنان نابینا ماندهاند. اوستونداغ با اشارە بە نخستین مواجە سیاسی زنان کورد در باکور(شمال) کردستان با فضاهای عمومی سیاسی در سال ١٩٩٥، در جریان تاسیس “جمعیت مادران شنبە”، بر این باور است کە نخستین خواستە این مادران، یافتن زندە یا مردە فرزندانشان و دفن آنهاست. این مادرانگی بر مفهوم “وجدان” تاکید میکند. اما در مقابل، در سال ١٩٩٦، جمعیت مادران آشتی تاسیس می گردد کە خواستە “آشتی” به جای حقیقت و “مبارزه برای عدالت ترمیمی” به جای “انتقام” را در اولویت قرار میدهند. مادران آشتی با واکنش شدیدتر دولت نسبت به مادران شنبه مواجه میشوند. از تجمع یا مسافرت آنها جلوگیر میشود و غالبا بازداشت یا با دستگیر میشوند. دولتهای حاکم در ترکیە و رسانههای مسلط، مشروعیت گنجاندن این مادران ذیل مقوله مادری را با این پرسش بهطور کلی زیر سوال میبرند: زیرا آنها کودکان «تروریست» را تربیت کرده و تحت عنوان فعالیتهای صلحآمیز علیه حق دفاع ترکیه از خود به تبلیغ ضد تبلیغات میپردازند. با این وجود دو چهرە ترسیمی از کنشگری مادرانە، توانستە است در افکار عمومی تورک و کورد تأثیر بگذارد. اوستونداغ در چهرەپردازی این سیمای مادرانە از زن کورد، بر مکانی بین قداست، توهین بە مقدسات دولت و حتی جامعە نیز تمرکز میکند.
چهرە پردازی سیاستمدار زن کورد
در این کتاب چهرەپردازی زن سیاستمدار کورد با تاکید بر کنشگری جدیدی از سوی زنان کورد، از اوایل دهە ١٩٩٠ و با قانونشکنی و خیانت یک زن کورد، لیلا زانا، بە دولت ترکیە و نیز همقطارانش، بازنمایی میشود. از یک سو، جملاتی را کە لیلا زانا در پارلمان ترکیە بر زبان آورد، چنان برای دولت ترکیە مصیبت بار بود کە یک دهه محصور شدن در قبر زندان را برای او به ارمغان آورد. از سوی دیگر، لیلا علیرغم تلاش همکاران سیاسیاش مبنی بر عدم استفادە از نمادهای کوردی، بە دلیل پایبندی بە وعدەای کە در صورت راە یافتن بە پارلمان بە مادر یک داماد در شب عروسی فرزندش دادە است، نتوانست بە رویاهای این مادر خیانت کند. در نهایت بە دلیل بکارگیری زبان کوردی و استفادە از رنگهایی کە در پرچم کوردستانیان مورد استفادە قرار میگیرد از پارلمان ترکیە، محروم و حمایت همکاران سیاسیاش را نیز از دست میدهد. اوستونداغ با تمرکز بر این لحظە، این فضا را آستانەای در میانە قانونی بودن و نبودن، خیانت بە همقطاران و نیز پایبندی بە تخیل سیاسی زنانە قلمداد میکند. جایی کە او همزمان ضمن تعلق بە جامعەای کە نمادها، زبان و حتی موجودیت آن از طریق ملت-دولت ترک در معرض نابودی قرار داشت، بە دلیل عدم پیروی از معیارهای سیاسی همقطارانش، در مرزهای بین شمول و طرد قرار گرفت.
دیگر نمونە گلتن کشاناک، پارلمانتاریست کورد است؛ بازنمایی سخنرانی او در پارلمان ترکیە در رابطە با قتلعام روبوسکی کە در جریان آن نزدیک بە ٥١ نفر از کولبران کورد در جریان حملە هوایی ارتش ترکیە کشتە شدند، اوستونداغ را بە تمرکز بر سویە دیگری از تخیل زنانە زنان کورد در حوزە سیاست میکشاند. قدرت گفتاری گلتن ناشی از این واقعیت است که همزمان با تصویرپردازی از وضعیت کوردها و سرزمینشان، آن را با اپیزودهای مختلف بازنمایی میکند. نخست، او بمباران روبوسکی را جنایتی علیه بشریت تعریف میکند، زیرا این غیرنظامیان جوان و بیگناهی بودند که جان باختند. دوم، او استفادە از ریشەداربودن و جغرافیای کوردستان را بە استعارەای برای رنج جمعی کوردها، محل تولد و مرگ و نسبت و قرابت آنها بدل میکند. سوم؛ گلتن، با خطاب قراردادن وجدان جمعی از آنان میخواهد وضعیت غیرممکن کوردها و چرایی زیرپاگذاشتن قوانین را درک کنند. سپس وجدان در برابر قانون دولتی قرار میدهد که مبارزه با «تروریسم» و قاچاق را عادی سازی میکند.
گلتن در پایان مسیر سخنان خود را با گفتن این جمله که “من خشم خود را به اندازه خشم یک مادر مشروع می بینم” قطع میکند. اوستونداغ در این برهە سوالی را مطرح میکند کە چرا گلتن به مشروعیت نیاز دارد؟ او میداند که سخنرانی او تروریسم دولت ترکیە علیە کوردها را زیر سوال میبرد و از سوی دیگر اشارە وی بە کوهستانهای گابار و جودی، تداعی گر کوهستانهایی است کە گریلاها در آن حضور دارند. ازهمینرو چنین اشارەای در پارلمانی که او در آن مسئولیت اصلی نمایندگی مردمان حوزە انتخابیە خود را بر عهدە دارد می تواند آسیب بیشتری به بار آورد تا سود. اما گلتن با انجام این سخنرانی امیدوار است از طریق توسل به جایگاە مادری خود، عناد نسبت بە، و تجاوز بە مرزهای قداست دولت را قابل پذیرش کردە و بە آن مشروعیت ببخشد. ازهمینرو او در میان مرزهای مادرانگی، ایفای نقش بە عنوان تداوم زندگی- مراقبت، عشق و کار روزانه – را در صدر قرار میدهد.
از نگاە اوستونداغ، گلتن و دیگر زنان سیاستمدار کورد در ترکیە، در مرزهای بین قانون و غیرقانونی، مطالبە برای صلح و اجماع، اتونومی و حاکمیت عمل میکنند. این زنان قانونگذار، نمایندگان مردمان مستعمرهای هستند که برای زنده ماندن باید قانون را زیر پا بگذارند. گفتار و بدن او و دیگر زنان ابزارهای بیانی هستند که از طریق آن، فاصله بین این دوگانەانگاریهای متضاد کار بازنمایی میشود. وجدان، که هم مادران کورد و هم سیاستمداران به آن متوسل میشوند، نقشی کلیدی در سخنرانی عمومی آنها ایفا میکند، زیرا این چهرەهای سیاستمدار بر این باورند کە از طریق بە آزمون کشیدن وجدان دیگری ها، بە ویژە تورکها، میتوانند عدم امکان حق شهروندی- و در عین حال کورد بودن- را دریابند.
چهرەپردازی از زن گریلای کورد
چهرە پردازی از این سویە دیگر زن کورد از سوی اوستونداغ با روایتی زنانە آغاز می شود؛ زنان غیر نظامی کورد و حتی پژوهشگر احساس میکردند واقعیتی از جنبش زنان کرد وجود دارد که در زیر نمای سیاستهای روزمره پنهان شده است و تنها با دیدن و درک واقعیت زنان گریلا است کە این سویە ناپیدا میتواند قابل مکاشفە باشد. به نظر میرسید که گریلاهای زن حاملان گونەای از واقعیتی متمایز باشند کە دیگران فاقد آن بودەاند. تخیل سیاسی از گریلا به عنوان یک شخصیت، «واقعیتی» است کە فراتر از امور روزمره و خارج از فضای استعمارشدە کوردستان قرار داشت. اوستونداغ با مفهوم پردازی این فضا براین باور است کە سیمای گریلا که در آستانه بین طبیعت و فرهنگ، زندگی و مرگ، و حال و آینده قرار گرفتە است، همیشه از پیشاپیش با آسیب، تعالی و درکناپذیری همراه است. او با سلاح سبک، در گروههای کوچک راه میرود و برای یافتن سرپناه و غذا، به وفاداری مردم و نیز به طبیعت وابستە است. گریلا از یک سو، بسیار آسیبپذیر است، در عین حال، بدن او نشان دهندە هم آزادی و هم اراده است و سخنان او که از چنین بدنی سرچشمه میگیرد و با عمل تأیید میشود، فراتر از گفتوگوی روزمرە، حامل «حقیقت» و «واقعیت» است. گریلا کسی است که برای مردمش میمیرد. صمیمیت خانواده را با دوستی و صمیمیت دولت را با طغیان جایگزین میکند. او بدین وسیله خشونت، ویرانی، اندوه، اشتیاق، نگرانی، غرور و عشق را به یکباره رها میکند.
از نگاە اوستونداغ، گریلای زن دائماً فضاهای جدید مادی، رتوریکهای نوین و گفتمانی ایجاد و از طریق آن اشکال مستقلی از حقیقت را ایجاد می کند و مبارزه ای پایدار برای پاسخ به این سوال که «ما کیستیم؟» را به راه می اندازد. از نگاە این زنان قدرتهای استعمارگر هیچگاە اجازە طرح چنین سوالی را بە زنان کورد ندادەاند و مردسالاری نیز زنان را به جای سوژه دانش به ابژه آن بدل کرده است. از همین رو، کار طاقتفرسای زیادی لازم است تا دانش زنان از زنان را شکل دادە و بر تأثیرات تقسیمکننده، انشعابی و تقسیمکننده پوزیتیویست مردسالار غلبه کند. ازهمینرو، امروزه زنان بیش از یک چهارم نیروهای گریلای کورد را تشکیل میدهند و در بالاترین سطوع رهبری قرار گرفتەاند.
اوستونداغ با نگاهی گذشتەنگرانە و اشارە بە سالهای دهە ١٩٩٠، زمانی که جنگ در کوردستان در شدیدترین شکل خود در جریان بود و احتمال تبدیل آن به نبرد جوخههای گانگستری و شبه نظامی میرفت، بە مبارزات زنان کورد و به چالش کشیدن ساختارهای پدرسالاری از سوی زنان کورد اشارە می کند و بر این باور است کە ورود زنان بە حزب کارگران کوردستان، مانع لغزیدن این سازمان بە انحصار گروههای خشونتطلب شد. ازهمینرو در سال ١٩٩٣، زنان ارتش و نهادهای مستقلی را برای برهم زدن کانالهای مخفیکاری، تغییر روابط با مردم محلی، و نظارت و محدود کردن سوء استفاده از قدرت مردان تشکیل دادند.
در سویەای دیگر از تحلیل، اوستونداغ با بازگشت بە نظریات اوجالان در رابطە با خانوادە و روابط جنسی زن و مرد در شرایط پدرسالار کە دولت ملی و سرمایه داری را به عنوان ابزار اصلی ربودن زنان از زن بودگی دانستە و بر این باور است کە تمایلات جنسی و اروتسیم در میان گریلاها بە سوی جهت گیری های پرشور نسبت به طبیعت، سیاستهای دوستی، زندگی و مبارزە سوق دادە می شود و در این میانە و مهمتر از آن، تجرد – یعنی امتناع از تولید مثل از طریق ازدواج و تمایلات جنسی – هر دو به گریلاهای زن کیفیتی جادویی بخشیدە و آنها را به جمعی غیرقابل انطباق با قوانین خانواده، قبیله و خویشاوندی تبدیل میکند.
بدن غیر دگرجنسگرایانه زنان گریلا بە بدن دگرباشانی شباهت می یابد که در حال نفی آیندهای هستند که با تولید مثل صرف تضمین میشود. سیاست گریلای زن به اینجا و اکنون به ابزار ناب، و استفاده سخاوتمندانه از بدن زنانەای بدل می گردد کە برای دگرگونی زمان حال و آیندە از آن بهرە میبرد، ازهمینرو اوستونداغ براین باور است کە این رویە میتواند خطرناک و کشنده باشد؛ زیرا بە باور او از میان سە شخصیت مورد اشارە، تنها گریلا زن نزدیکترین چهرە را بە سیمای آنتیگونە دارد.
نازان اوستونداغ در بخش نهایی کتاب، بە ابتدای کتاب خود باز می گردد و با نگاهی زنانە براین باور است: آنتیگونه به معنای ضد نسلی anti-generational است و عمل آنتیگونە نه تنها به خانواده اش و نفرینی که آن را آزار می دهد پایان میدهد، بلکه بە معنای نابودی دشمنانش نیز است. گریلای زن نیز نفرین را از میان برداشتە و زنجیر بردگی را که از سوی مادر به سوی دختر برقرار می گردد، قطع مینماید. او در حالی که به معنای واقعی کلمه دشمن خود را می کشد، تضمین میکند که قوانین دولت، سرمایه داری و خانواده مطلق نخواهند بود.
ازهمینرو، گریلای زن به جای نوید بخشی آینده، در مرزهای بین گذشته و آینده زندگی میکند. او در “هم اکنون” زمان را از سر سپری کردە است. محکوم به مرگ، نابارور و رویەای ضد زادو ولد اختیار کردە است و از سوی دیگر، این گریلا همیشه اینجاست و اکنون در آزادیای زندگی میکند که دولت، مردسالاری و سرمایه داری، آن را از زنان کورد محروم کرده است. به این ترتیب او به واقعیت کوردستان بدل میشود. در خاتمە این کتاب، نازان با بازگشت بە مسالە تخیل سیاسی بر این باور است کە تصورات و فانتازیایی کە جنبش ملی کورد، تولید و بازتولید میکند، وضعیت و جوامع موجود را تائید نکردە، بلکە محدودیتهای بین امر اجتماعی و امر سیاسی، جهانشمول و متکثر را اشغال کردە بە نیرویی درون و فراسوی محدودیتها بدل میشود.