نوشتە هێدین

برگردان بە فارسی: مجید فاخر

ریشه های تاریخی و تبار کورد و بلوچ یکی است. هر دو بازماندگان طایفه کهن سکاها هستند، هردو در گذشته به آیین مهرپرست بودەاند. با این تفاوت که ریشەهای تباری کورد متنوعتر است و محدود به سکاها نمی شود. برای مثال تیرەهای هورام ریشه در هوریان دارند، لک و گوران بازمانده مادها هستند، فیلیها و ایلامیها به سومریان نزدیکند و زازاها بازماندگان هیتی ها هستند و… . در این بین شاخەهایکرمانج، سوران، لر، کلهر و بلوچ از تیره و تبار سکاها هستند. هردو (کردها و بلوچها) خود را از نوادگان رستم زال میدانند. کیست این رستم که خود را همچون قهرمانی اسطورەای در تاریخ و میتولوژی هردو ملت نمایان میسازد؟

براساس بسیاری از شواهد و نشانەها و نیز برخی وقایع تاریخی این رستم همان رستم سورن (سورنا) یا سورن پَهلَو است که در دوران امپراطوری پارتی اشکانی شخص دوم مملکت بوده. در آن زمان خاندان سورن قدرتمندترین خاندان در امپراطوری و ساکن سکاستان آن روزگار و کردستان امروزی بوده اند. به گفته پلوتارک یونانی، سورن به دفعات در سلسله مراتب سیاسی و نظامی تبدیل به شخص اول مملکت گردیده و در به قدرت رساندن یا از قدرت برداشتن پادشاه نقش اساسی ایفا کرده است. میتوان چنین ادعا کرد که رستم تاجبخش شاهنامه همین رستم سورن بوده است. هم او بود که کراسوس سردار رومی را در نزدیکی اورفا کشت و و سرش را برای مهرداد اشکانی پیشکش فرستاد.

بر اساس تاریخ اشکانی دیاکونوف، در دهه پنجاه پیش از میلاد رستم سورن جمعی از افراد قبیله سکاها را به منظور محافظت از مرزهای شرقی امپراطوری در برابر متجاوزین به آن مناطق کوچ داد. چنین می نماید که از این به بعد قوم بلوچ در منطقه درنگیان (زرنگ) قدیم و سیستان کنونی مستقر شده اند. نامشان نیز در اصل وَهروچ بوده، یک اصطلاح کوردی به معنای خورشیدپرست و مهرآیین. قابل ذکر است که امروز هم در کردستان روستایی به نام بَلوجه وجود دارد. همچنین تحلیل اتیمولوژیک نام رمزآلود چندین مکان همچون هرمزگان، زابل/زاول، اوروند/الوند/هیرمند، سورن/سورین/سوران، شاهو و … که در هر دو منطقه بلوچستان و کردستان موجودند این نتیجه جالب توجه را به دست میدهد که مردمان بلوچ این نامها را به یادگار از کردستان به سیستان بردەاند.

این اشاره ای گذرا به تاریخ کهن، میتولوژی و دین و فرهنگ مشترک کرد و بلوچ بود. امروز اما در فرآیند قیام ژینا، کوردستان و بلوچستان دو قطب مهم این مبارزه را تشکیل میدهند. از دلایل آن اینست که هم ظلم و ستم دولتهای اشغالگر در هر دو دوره پهلوی و اسلامی در این دو ناحیه بسیار بیشتر از سایر مناطق بوده و هم پتانسیل نارضایتی ملی و مذهبی در این دو بخش بسیار نیرومندتر است. دیگر اینکه این مردمان بیش از دیگران فرهنگ مبارزه و آزادیخواهی را حفظ کرده اند، و این خود یک اصل دین مهر است. البته باید گفت که جنبش آزادیخواهی کردستان بسیار سکولاراست و در بلوچستان جنبه مذهبی نیرومندتر است.

سرنوشت تراژیک هر دو ملت چنین رقم خورده که هر کدام بین سه ـ چهار دولت تقسیم شدهاند، سرزمینشان اشغال شده و صاحب قدرت سیاسی نیستند. درست مانند کردستان که در ابتدای قرن بیستم با معامله انگلیس و فرانسه به تملک چهار دولت اشغالگر ایران، ترکیه، عراق و سوریه درآمد، بلوچستان نیز با نقشه انگلیس میان کشورهای ایران ، پاکستان و افغانستان تقسیم شد. بیشتر از یک قر است کە در هر دو منطقه مبارزه و جنبش آزادیخواهانه در جریان بودە و هست. هرچند مبارزه کردها به عنوان ملتی بزرگ و بی دولت شناخته شده تر است و مبارزه بلوچستان کمتر شناسانده شده اما در جریان انقلاب ژینا جدیت و استمرار مبارزه بلوچها با رهبری معنوی مولوی عبدالحمید این نقص را جبران کرده است. جا دارد که از مبارزه بلوچهای گنبد کاووس در کنار دریای خزر و نقش رهبری مولوی گرگیج هم نام برده شود. نکته قابل توجه اینکه عموما بلوچهای گنبد کاووس را مهاجرانی می پندارند که از بلوچستان مهاجرت کرده یا تبعید شده اند اما واقعیت اینست که همانطور که کردهای خراسان، کلاردشت، دماوند، شیراز، خلخال و …. مهاجر و تبعیدی نیستند و بازمانده سکاها می باشند، بلوچهای گنبد کاووسهم از همین قوم اند و اگر دیگر مردمان آن اطراف اکثرا فارس و ترکمن شده اند، علت آن حمله خارجی و آسیمیلاسیون فرهنگی و زبانی بوده است.

و آخرین نکته: شاید خواننده این مقاله کوتاه این واقعیت را بپذیرد که هر دو ملت کرد و بلوچ به دلیل تاریخ و فرهنگ دیرین و اصیلشان دچار این سرنوشت شده اند و اگر از آغاز دوران مدرن از دین و زبان و فرهنگ خود دست کشیده و تبدیل به فارس یا ترک و شیعه می شدند گرفتار این حد از سرکوب و تضییع حقوق نمیگشتند؛ واقعیت حاضر اما اینست که آنها علیرغم همه گونه فشار و ستم کمابیش زبان و هویت خود را پاس داشته اند و در فرهنگ مهاجم ذوب نشده اند. و امروز این شرایط انقلابی میتواند محمل اتحاد و همبستگی میان این دو ملت و ملتهای دیگر باشد و فرصت آزادی و کسب قدرت ملی-سیاسی برای همه ملتهای فرودست را فراهم آورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *