
کریم فاتم
پس از انتشار مقاله کوتاه خود درباره حماقت بهعنوان یک مفهوم شناختی—که در آن استدلال کردم که این اصطلاح، علاوه بر کاربرد روزمره و عامهپسند آن که دلالت بر بیاحترامی دارد، کارکرد شناختی نیز دارد، بهگونهای که در تحلیل برخی پدیدههای اجتماعی و سیاسی به فهم بهتر آنها کمک میکند—بازخوردهای ارزشمندی دریافت کردم. من استدلال کردم که حماقت دارای قدرت تحلیلی است که باید مورد توجه قرار گیرد و در صورت لزوم، با در نظر گرفتن این مزیت به کار گرفته شود. همچنین بیان کردم که وقتی این اصطلاح بهصورت شناختی استفاده میشود، باید از کاربرد روزمره و تحقیرآمیز آن متمایز گردد.
یکی از دوستانم (که از این پس در متن بهعنوان منتقد نامیده میشود)، ضمن ابراز موافقت کامل با استدلالم، اظهار داشت که چارچوببندی عباس ولی از نقد خود به یک دیدگاه سیاسی خاص با استفاده از واژه “حماقت” همچنان مشکلساز است. او معتقد بود که این رویکرد، اصل مهمی از گفتوگوی خوب را نقض میکند. بخشی از سخنان او چنین بود: “گفتوگوی خوب نیازمند احترام متقابل میان دو طرف گفتوگو با دیدگاههای متضاد است. این احترام مستلزم این پیشفرض است که استدلال طرف مقابل، در اصل، دارای منطقی مشروع است که شایسته توجه و بررسی است. در عمل، این به این معناست که هر استدلالی باید مورد توجه قرار گیرد، مگر اینکه در فرآیند گفتوگو بهعنوان استدلالی غیرمنطقی یا فاقد توجیه رد شود. مسئله این است که بین این دو دیدگاه سیاسی گفتوگوی واقعی وجود نداشت؛ کنفرانس یکطرفه بود. عباس ولی با استفاده از واژه “حماقت” بهصورت انتقادی و تحقیرآمیز—چه در معنای عامهپسند و چه در معنای شناختی—عنصر مهمی از گفتوگوی خوب، یعنی احترام، را نقض کرد. این نهتنها بیاحترامی به استدلال مخالفان، بلکه همزمان به افرادی که چنین استدلالی را مطرح کرده بودند نیز بود.”
در ادامه، به این انتقاد ارزشمند با تمرکز بر دو نکته اصلی پاسخ خواهم داد.
نخست، پیچیدگی مفهوم احترام و نقش آن در گفتوگو، بهویژه در آنچه منتقد بهدرستی گفتوگوی خوب میداند، را بررسی خواهم کرد. تلاش میکنم این دو پرسش را روشن کنم: آیا احترام باید به هر استدلالی در گفتوگو تعمیم یابد؟ یا استدلالهایی چنان عجیب یا بیپایه هستند که شایسته احترام نبوده و میتوان آنها را از بحثهای معنادار کنار گذاشت؟
دوم، تمایزی که در مقاله اول خود درباره کاربرد “حماقت” بهعنوان صفتی برای شخص یا استدلال مطرح کردم را بسط خواهم داد. اگر “حماقت” دلالت بر بیاحترامی داشته باشد، آیا میتوان آن را صرفاً به استدلال معطوف کرد بدون اینکه شخص ارائهدهنده آن را هدف قرار دهد؟ یا آیا این اصطلاح بهناچار هم شخص و هم استدلال او را در بر میگیرد؟
درباره احترام
احترام عنصری کلیدی در گفتوگوی سازنده است. در این مورد، کاملاً با نظر منتقد موافقم. هرگونه بیاحترامی میتواند گفتوگو را تضعیف و بە فرآیند مشورت آن آسیب برساند. احترام، به معنای برخورد منصفانه و برابر با دیگران، امری ضروری است. این امر مستلزم گوش دادن دقیق به دیدگاههای طرف مقابل و تلاش برای ارائه دلایل به شکلی است که برای او قابل فهم و احتمالاً قابل پذیرش باشد[1]. بنابراین، احترام صرفاً ادب نیست؛ بلکه عملی پیچیدهتر است که نیازمند تلاش برای درک دیگران، قرار گرفتن در جایگاه آنها، و فهم دلایل اعتقاداتشان، حتی در صورت اختلافنظر، میباشد[2].
میتوان به طور کلی دو مفهوم از احترام را متمایز کرد: شمولیت آن و تکریم کرامت انسانی. اگرچه این دو معنا متفاوتاند، اما ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. هنگامی که به استدلالی بهصورت نامشروع بیاحترامی میشود، یعنی حذف میشود، در برخی موارد این حذف دلالت بر بیاحترامی به شخص دارنده آن استدلال دارد، بهگونهای که حق او بهعنوان مشارکتکنندهای برابر و آزاد در گفتوگو نقض میشود. به عبارت دیگر، گفتوگوی شایسته باید هر دو شرط احترام را برآورده کند: شمولیت و تکریم کرامت انسانی. گفتوگویی که بهصورت خودسرانه استدلالها را کنار میگذارد و برابری و آزادی مشارکتکنندگان را انکار میکند، دستکم گفتوگویی بسیار بد است.
هر دو معنای احترام در ریشهشناسی این واژه در زبانهای انگلیسی و کردی قابل تشخیص است. در زبان انگلیسی، واژهی «احترام» (respect) از فعل لاتین respicere به معنای «بازنگریستن» یا «دوباره نگریستن» مشتق شده است. اگرچه این واژه در ابتدا به مفهوم بازاندیشی اشاره داشت، اما به تدریج دلالتهای اخلاقی و اجتماعی نیز پیدا کرد، مانند احترام گذاشتن بە کسی دیگر، که به ایده شمولیت اشاره دارد[3].
با این حال، ریشهشناسی واژه احترام در زبانهای عربی و فارسی معنای اخلاقی عمیقتری دارد. این واژه شامل احترام به کرامت شخص است. واژه “احترام” از ریشه “حرم” گرفته شده است که معانی مرتبط با قداست و شرافت را در بر میگیرد و اغلب به مفاهیم کرامت و تکریم اخلاقی، نه صرفاً ادب ، پیوند خورده است.
در زبان کردی، اگرچه امروزه در زبان گفتاری روزمره از “رێز” و “احترام” بهصورت متقابل استفاده میشود، به نظر میرسد “رێز” از فعل “ریز” گرفته شده باشد که به معنای “نظم و ترتیب” یا “رتبهبندی” در راستای نشان دادن احترام به نظم یا شخص باشد[4].
با بازگشت به مفهوم گفتوگو و ترکیب ریشههای لاتین و کردی این واژه، احترام اساساً به معنای “دیدن” ارزش ذاتی دیگران است. در این معنا، بیاحترامی، شمولیت و بیان آزاد و برابر دیگری را تضعیف میکند، که به معنای تضعیف خود مفهوم گفتوگو است. بهنوعی، گفتوگوی در غیاب احترام یک تناقض مفهومی است.
پرسش مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا چنین احترامی، بهعنوان عنصر کلیدی گفتوگوی خوب، برای هر استدلالی در گفتوگو قابلاعمال است یا خیر؟ آیا معیارهایی وجود دارند که بر اساس آنها بتوان استدلالهای غیرشایسته احترام را کنار گذاشت؟
دو معیار وجود دارد که برخی متفکران بر اساس آنها از شمولیت کامل استدلالها دفاع میکنند: عدمقطعیت حقیقت و ماهیت رویهای گفتوگو. نخست، به دلیل عدمقطعیت حقیقت پیش از گفتوگو، برخی استدلال میکنند که هر استدلالی باید مورد توجه قرار گیرد. از آنجا که هیچیک از مشارکتکنندگان جایگاه ممتازی نسبت به حقیقت ندارند، همه استدلالها شایسته بررسی محترمانهاند[5]. دلیل دیگر برای احترام به همه استدلالها به خود فرآیند گفتوگو اشاره دارد. گفتوگوی خوب، در فرآیند تأمل، استدلالهای بد و ضعیف را کنار میگذارد؛ بنابراین، نباید پیش از گفتوگو استدلالها را کنار گذاشت و آنها را از دایرە گفتگو حذف کرد.
دیدگاه من متفاوت است. هر ادعا یا استدلالی که دو ستون گفتوگو ، یعنی جایگاه برابر و آزادی بیان، را تضعیف کند، باید کنار گذاشته شود. دلیل این حذف تا حدی معرفتشناختی و منطقی و تا حدی اخلاقی است، اما این دو بههمپیوستهاند. بخش منطقی به چیزی مربوط میشود که هابرماس آن را “تناقضگویی عملکردی ” (performative self-contradiction) مینامد، که زمانی رخ میدهد که عمل گفتن چیزی (بیان یک ادعا) با محتوای آن ادعا در تضاد باشد[6]. برای مثال، گفتن اینکه “همه انساناند، اما هر انسانی که میبینید انسان نیست”[7] چنین تناقضی را نشان میدهد. با ادعای اینکه همه انساناند، شخص دلالت بر این دارد که آنها عاملانی آزاد و برابر و شایسته احتراماند. اما با انکار انسانیت برخی، جایگاه برابر آنها را تضعیف میکند و با پیشفرضهای ادعای خود تناقض ایجاد میکند.
دلیل اخلاقی، مربوط بە مفهوم کرامت انسانی و مرکزیت آن در گفتوگو است. در طرح یک ادعا، ما همواره متعهد به این ایده هستیم که دلایلی داریم، که در صورت بە چالش کشیدە شدن، کە در سایە این دلایل میتوانم شما را متقاعد کنم که ادعایم درست یا صحیح است. این به معنای پیشفرض و بهرسمیتشناختن حق برابر و آزادی شنونده برای مخالفت و به چالش کشیدن ادعای ماست. بنابراین، استدلالهایی که جایگاه برابر و آزادی بیان را هدف قرار میدهند، در اصل کرامت انسانی را هدف میگیرند و در نتیجه در گفتوگو و تأمل معنادار شایسته احترام نیستند و باید کنار گذاشتە شوند.
با این مقدمه، اکنون به بررسی مفهوم حماقت و اینکه آیا این مفهوم احترام بهعنوان عنصر کلیدی گفتوگو را به خطر میاندازد یا نە، میپردازیم.
حماقت و احترام
در این بخش استدلال میکنم که حماقت، در کاربرد انتقادی آن، لزوماً به معنای بیاحترامی در قالب حذف یا نقض کرامت انسانی نیست. ابتدا به تمایز میان شخص و استدلال میپردازم. پرسش این است: آیا میتوان میان احترام به شخص و احترام به استدلال تمایز قائل شد؟ یا به عبارت دیگر، آیا میتوان به شخص به همان شکلی که به استدلال او بیاحترامی میکنیم، بیاحترامی کرد؟ در هر حال، منتقد ادعا میکند که حماقت، آنگونه که در کنفرانس استفاده شد، همزمان هم اشخاص و هم استدلالهایشان (دیدگاه سیاسیشان) را هدف قرار داد.
همانطور که استدلال شد، حماقت بهعنوان صفت میتواند هم به شخص و هم به استدلالها یا ادعاهای مطرحشده توسط او اطلاق شود. اگر حماقت دلالت بر بیاحترامی داشته باشد، به معنای بیتوجهی به استدلال یا همزمان به شخص و استدلال است. ابتدا استدلال را در نظر میگیریم. بیاحترامی به یک ادعا یا استدلال از طریق حذف آن میتواند به دو شکل رخ دهد: یا در فرآیند گفتوگو یا پیش از ورود به گفتوگو.
در حالت اول، ادعایی ممکن است بیپایه و بیاساس باشد. برای مثال، در گفتوگویی، کسی ممکن است ادعا کند که زمین مسطح است. با توجه به دانش تثبیتشده، چنین ادعایی میتواند بهعنوان نادرست و بیاساس رد شده و از گفتوگوی جدی کنار گذاشته شود. در حالت دوم، استدلالی که اصول گفتوگو را هدف قرار میدهد، ممکن است کنار گذاشته شود. برای مثال، استدلالی که یک حقیقت یا فرض مذهبی غیرقابلچالش را مطرح کند، میتواند نادیده گرفته شود. با این حال، هیچیک از این اشکال حذف به کرامت شخص ارائهدهنده استدلال لطمه نمیزند. در این موارد، حذف بر استدلالها اعمال میشود.
با این همه، این یک واقعیت بدیهی است که استدلال توسط کسی مطرح میشود. پس چگونه چنین بیاحترامیای به شخص تعمیم نمییابد؟ در اینجا، تمایز بین دو معنای احترام به حل این معضل کمک میکند. اگر بیاحترامی به شخص به معنای هدف قرار دادن انسانیت او به هر دلیلی باشد، چنین بیاحترامیای آشکارا نامشروع و غیرموجه است. پرسش این است: چگونه میتوان به شخصی بیاحترامی کرد بدون اینکه به کرامت انسانی او حمله شود؟ پاسخ به این بستگی دارد که بیاحترامی چه عناصری را هدف قرار میدهد. بیاحترامی به معنای رد یا حذف اقتدار اخلاقی یک شخص در موضوعی خاص، امکان چنین تمایزی را فراهم میکند. هنگامی که شخص و استدلالی که ارائه میدهد در رابطهای مشکلساز قرار دارند، این رابطه تردیدی جدی را هم به شخص و هم به استدلالش وارد میکند.
برای مثال، فرض کنید سیاستمداری بهشدت از استقلال کردستان ایران دفاع میکند. استدلالی کە او ادعا میکند ریشه در اعتقادات عمیق اخلاقی و تمایل به احقاق حقوق و حق تعیین سرنوشت مردم کرد دارد. سخنرانیهای او بر عدالت، خودمختاری و رهایی تاریخی تأکید دارند. اما اگر بعداً کشف شود که این سیاستمدار منافع تجاری اعلامنشدهای دارد، در این صورت، حمله شخصی که بر این تعارض منافع پنهان متمرکز باشد، کاملاً منطقی و قابل توجیە خواهد بود. مثلا او در شرکتهای انرژی خارجی که از دسترسی به ذخایر غنی نفت و گاز در یک منطقه کردی مستقل سود زیادی میبرند، مالکیت دارد. در این صورت، خیرخواهی ظاهری او با انگیزههای مالی اعلامنشده مخدوش میشود و تردید ایجاد میکند که آیا این سیاست واقعاً به نفع مردم است یا صرفاً به نفع خود اوست.
ماجرا این است که منافع پنهان و اعلامنشده و رابطهاش با استدلال، دلیلی موجه برای تردید در اعتبار استدلال و اقتدار اخلاقی اوست. این دو مستقیماً مرتبطاند؛ رابطهای مشکلساز بین آنها وجود دارد. با این حال، وقتی چنین رابطهای وجود ندارد، حتی اگر اقتدار اخلاقی شخص مورد تردید باشد، این بر اعتبار استدلال او تأثیری نمیگذارد و دلیلی موجه برای حذف استدلال نیست.
اکنون بیایید بررسی کنیم که آیا استفاده از حماقت بهعنوان ابزاری انتقادی به بیاحترامی منجر میشود یا خیر. دیدگاه من این است که این بستگی دارد. باید به زمینه استفاده و معنای مورد نظر گوینده توجه کرد. اگر استفاده از حماقت به معنای ساکت کردن موضع طرف مقابل و بیتوجهی کامل به دیدگاه و انسانیت او، یعنی برابری در جایگاه و آزادی بیان، باشد، در واقع نوعی بیاحترامی است و به هر گفتوگوی معناداری آسیب میرساند. اما اگر حماقت کارکردی انتقادی داشته و به معنای ارزیابی انتقادی موضع طرف گفتگو باشد، شرط احترام بهعنوان عنصر کلیدی در گفتوگوی خوب را نقض نمیکند.
من با منتقد موافقم که حماقت لبهای انتقادی دارد که ارزیابی منفیای از یک باور، استدلال یا ادعا به همراه دارد. اما چنین ارزیابی انتقادی و منفیای به بیاحترامی به معنای حذف استدلالها در گفتوگو منجر نمیشود. در واقع، انتقاد اصلی از حملات سیستماتیک علیه ولی این بود که بهجای حملات شخصی، طرفداران استدلال مورد انتقاد (یعنی ملیگرایان و حامیان استقلال) باید استدلال خود را روشن کرده و توجیه کنند، یعنی دلایلی خوب ارائه دهند که بر اساس آنها بتوان موضع سیاسیشان را پذیرفت[8].
بنابراین، حماقت در کارکرد انتقادی خود به نوع بیاحترامیای که اصول شمولیت و توجه متقابل در گفتوگو را تضعیف میکند، منجر نمیشود. بلکه فشار بر ارائهدهنده استدلالی خاص وارد میکند تا موضع خود را روشنتر کرده و دلایل قانعکنندهتری ارائه دهد. بە همین دلیل حماقت کارکردی حذف کننده ندارد، بلکه فراخوانی برای توجیه عمیقتر است.
تنها چیزی که در مقاله کوتاه قبلی از آن دفاع کردم این بود که اگر این مفهوم پتانسیل شناختی و تحلیلی برای توضیح برخی پدیدههای اجتماعی و سیاسی دارد، استفاده از آن، جدا از کاربرد روزمرهاش، موجه است. با این حال، هنگامی که “حماقت” از نقش گذارەای (بهعنوان بخشی از تحلیل) به نقش کنشی (بهعنوان عملی گفتوگویی) تغییر میکند، استفاده از آن وابسته به زمینه میشود و بالقوه مشکلساز است. اذعان میکنم که اصطلاح “حماقت”، حتی وقتی با نیت انتقادی به کار میرود، به دلیل وزن عاطفیاش ممکن است بهعنوان حملهای شخصی تلقی شود و با وجود نیت گوینده، گفتوگو را تضعیف کند.
[1] برای مثال بە این نوشتار توجە کنید: Jane Mansbridge, along with James Bohman, Simone Chambers, David Estlund, Andreas Føllesdal, Archon Fung, Cristina Lafont, Bernard Manin, and José Luis Martí, ‘The Place of Self-Interest and the Role of Power in Deliberative Democracy,’ Journal of Political Philosophy 18 (2010).
[2] به عنوان مثال، رجوع کنید به امی گاتمن و دنیس اف. تامپسون: Amy Gutmann and Dennis F. Thompson, ‘Moral Conflict and Political Consensus,’ Ethics 101 (1990).
[3] برای ریشهشناسی واژه احترام، عمدتاً به فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد و وبسایت اِتیمآنلاین مراجعه شده است، که در اینجا قابل دسترسی است: https://www.oed.com/dictionary/respect_n and Etymonline
[4] در اینجا، مدیون هادی محمدی هستم. او اگرچه مطمئن نیست، اما معتقد است که واژه «رێز» به احتمال زیاد از فعل «ریز» مشتق شده است. او فکر میکند که این واژه با عمل مذهبی «ریز» به عنوان شکلی از ابراز احترام به یک مقام یا نهاد دینی مرتبط است.
[5] به عنوان مثال، روستبول دیدگاهی فراگیر نسبت به احترام دارد. Christian F. Rostbøll, Deliberative Freedom: Deliberative Democracy as Critical Theory [Albany: State University of New York Press, 2008]
[6] برای اطلاعات بیشتر درباره « تناقضگویی عملکردی » و به طور کلی نظریه پراگماتیستی معنای هابرماس، به آثار زیر مراجعه کنید: Jürgen Habermas, Moral Consciousness and Communicative Action, trans. Christian Lenhardt and Shierry Weber Nicholsen, MIT Press, 1990; and
Jürgen Habermas, The Theory of Communicative Action, Volume 1: Reason and the Rationalization of Society, trans. Thomas McCarthy, Beacon Press, 1984.
[7] این اظهارنظر توسط دولت باهچلی، سیاستمدار ترک و رهبر حزب حرکت ملی (MHP)، در جریان یک گردهمایی بیان شد، در حالی که تقریباً تمامی شرکتکنندگان او را تشویق میکردند.
[8] به طور کلی، میتوان گفت که کنفرانس یکجانبه بود، به این معنا که تمامی شرکتکنندگان دیدگاههایی نسبتاً مشابه و نزدیک به یکدیگر داشتند و گفتوگوی جدی شامل اختلافنظر یا مواجهه میان دیدگاههای متفاوت صورت نگرفت. با این حال، شرکتکنندگان به نقد و واکنش نسبت به مجموعهای از دیدگاههای سیاسی پرداختند که، اگرچه در کنفرانس حضور نداشتند، میتوانست بالقوه زمینهساز گفتوگویی جدی در این موضوعات شوند. متأسفانه، این فرصت به دلیل حملات شخصی به ولی از دست رفت.