پرینوش. س
محمدباقر نوبخت؛ نام و چهره او را از روزهای کودکی به خاطر دارم. آن روزها که شاید اولین برخوردم با مفهومی به نام انتخابات بود و از همین روست که اولین خاطراتم از این مفهوم با نام او گره خورده است.
روزهای انتخابات بود و پوسترهای انتخاباتی جای جای شهر را پر کرده بود. برای من کودک هم این هیاهوها و شور و هیجانها جذاب بود و پر از پرسش. در میان پوسترها چهره محمدباقر نوبخت توجه من را جلب کرده بود.
خوب به خاطر دارم سوالی را که از پدرم پرسیدم: بابا تو هم رای میدی؟ به این نوبخت هم رای میدی؟ او در جواب با اکراه به من گفت: « دفعه قبل بهش رای داده بودم. شاید این دفعه هم بهش رای بدم.»
محمدباقر نوبخت برای چهار دوره متوالی در ادوار سوم، چهارم، پنجم و ششم نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی شد. او همچنین در دولت حسن روحانی معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه بود و بسیاری سمتهای دیگر.
به خاطر دارم در دورههایی که نوبخت در آسمان قدرت جمهوری اسلامی ایران میدرخشید هرگاه با اطرافیانم دربارهی اوضاع و شرایط ایران گفتگو میکردم گاهی حرف را به نوبخت میکشاندند و با دلخوری از او یاد میکردند. حالا که به پستهای بالای حکومتی رسیده است چه کاری برای مردم خود کرده است؟ مردمی که برای بهتر شدن زندگی خود به او رای دادند؟
در میان مردم رشت شایع بود که گویا دو کارخانه در اراک دارد. میگفتند چرا اینجا در استان گیلان برای مردم سرزمین خودش کاری نکرده است؟ چرا برای جوانان بیکار سرزمین خودش اسبابکار و اشتغال را فراهم نکرد؟
محمدباقر نوبخت سال ١٣٢٩ در یکی از خانوادههای مذهبی و سرشناس در شهر رشت متولد شد. پدر بزرگ مادریش “آیتالله ابوالقاسم حجتی” و داییاش “حجتالاسلام حسن حجتی” است. او دارای مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه انگلستان است.
نوبخت، در اواخر دهه پنجاه خورشیدی، مدیر یکی از دبیرستانهای رشت بود. پس از انقلاب هم با نزدیک شدن به حاکمان جدید ابتدا رئیس آموزش و پرورش ناحیه دوی رشت و چند سال بعد مدیرکل اداره آموزش و پرورش استان کرمانشاه شد. پس از آن چهار دوره متوالی نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی بود.
او در همه سالهای نمایندگیاش از افراد نزدیک به هاشمی رفسنجانی و سپس حسن روحانی بود. از اواخر دهه هفتاد نیز دبیرکل حزب اعتدال و توسعه بوده است. اما بنظر میرسد پس از مرگ مشکوک هاشمی رفسنجانی و حذف حسن روحانی از دایرهی قدرت، ستاره بخت نوبخت نیز افول کرد.
نوبخت خود را برای دور دوازدهم مجلس شورای اسلامی سال ۱۴۰۲ از شهر رشت نامزد کرد. او که در دوره های سوم تا ششم مجلس تقریبا همیشه پیشتاز بود و مثلا در انتخابات دور پنجم در اسفند 1374، بیش از 160 هزار رای همشهریانش را کسب کرده بود، اینبار(بیست و هشت سال بعد) تنها حدود سی هزار رای آورد و از راهیابی به مجلس باز ماند.
او در جواب این کم محلی مردم رشت در توئیتر خود با گلایه نوشت: «پیامی به مردم فهیم زادگاه خودم … . در تاریخ بماند . نگران شما بودم، آمدم. همه شما نیامدید. همچنان نگران، ولی با وجدانی آسوده، برگشتم. خدای مهربان نگهدارتان.»
این پیام نوبخت به مردم رشت توجهام را جلب کرد. در صفحات مربوط به استان گیلان در اینستاگرام و ایکس گشتم تا ببینم همشهریانم چه کامنتهایی در پاسخ به این گلایه نوبخت نوشتهاند؟
پیامها همانها بود که دور و نزدیک از اطرافیان خود شنیده بودم:
“رئیس برنامه و بودجه بودی نگران نبودی، بی پست و مقام شدی نگران شدی؟”
“چه جالب! ما هم نگران شما بودیم که رای بیارید. شما آمدید، ما نیامدیم.”
“نگران ما نباش، دیگر نمیآییم.”
“ما پارسال اومدیم خیابون شما نبودین، اینکه ناراحتی نداره”
“پیله برف تی پشت سر” [ضرب المثل گیلکی به معنی برف زیاد پشت سرت، یا همان تعبیر بروی و دیگر برنگردی.]
“گشتیم، نبودی. نگرد نیستیم. دیگه هیچوقت نیستیم.”
“اگه نگران ما بودی چرا کارخونه رو توی یه استان دیگه زدی؟”
“آمدی ولی دیر آمدی. پاسخ اعتماد سالیان دور، پلههای ترقی برای شما و واماندگی این سرزمین در کاستیها و جوانان چشم انتظار خدمت شما شد! نگران عزیزانت در آمریکا باش.”
اینها تعدادی از پاسخهای مردم رشت، در اینستاگرام، در جواب گلایه نوبخت بود.
رشت کمترین میزان مشارکت را در این دوره انتخابات مجلس داشت؛ طبق آمار رسمی تنها بیست و دو درصد در انتخابات شرکت کردند. آمار واقعی حتی شاید از این میزان هم کمتر باشد.
این بار مردم رشت به زیبایی جواب نامهربانیهای نوبخت و امثال او را دادند.
ریزش آرای نوبخت از صد و شصت هزار به سی هزار در بازه زمانی حدود سی سال نشانه پشت کردن مردم رشت نه تنها به او، بلکه عبور از سیستمی است که نوبخت ها با اتکای به آن به پست و مقام و نان و نوایی رسیدند.
این بازه زمانی اما عمریست که من و هم نسل هایم را با حسرت خواسته های بدست نیامده ، از کودکی به میانسالی رسانده است.