گزارشی از مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی
در فوریە ۲۰۲۴ مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی گزارشی را تحت عنوان ارزیابی تهدیدات تروریسم جهانی در یک مقدمە و ٧ بخش منتشر کردە است. از مهمترین نکاتی کە در ابتدای این گزارش بە آن اشارە شدە است، کاهش تهدید آمریکا و همپیمانان نزدیک آن از سوی گروههای جهادیست-سلفی در مقایسە با دو دهە گذشتە است. نکتە دوم، ظهور اشکال جدیدی از تروریسم راستگرایانە راست یا چپ افراطی است. سومین نکتە دیگر در این گزارش، حمایت کشورهایی مانند ایران و روسیە از اقدامات تروریستی بە منظور پیگیری منافع سیاسی و نظامیشان است. یکی دیگر از نکات عمدە این گزارش، ارزیابی خوشبینانە نسبت بە اقدامات حزب کارگران کوردستان، پ.ک.ک، و تاکید بر این نکتە است کە هیچگاە آمریکا و منافع آن از سوی این حزب مورد تهدید قرار نگرفتە است.
رنسانس با ترجمە گزیدەای از این گزارش ١٣٨ صفحەای، تلاش داشتە است تا موضوعات مرتبط بە خاورمیانە را از نگاە یکی از مراکز مهم مطالعاتی آمریکا کە در تصمیم گیریهای سیاسی تاثیرگذار است، بازتاب دهد.
خاورمیانه
حملات حماس علیه اسرائیل در ٧ اکتبر ٢٠٢٣، پیشرفتهای قابل توجه بەدست آمدە علیه تروریسم در سراسر خاورمیانه را بە تهدید بدل میکند. تا قبل از آغاز این حملات، با تثبیت جنگ داخلی سوریه، تضعیف دولت اسلامی (داعش) و القاعده در شبه جزیره عربستان، خشونتهای تروریستی در حال کاهش بود و بە نظر می رسید کە حماس سیاست خویشتنداری ومدارا را در پیش گرفته است. اگرچه این خویشتنداری ظاهری آشکارا توهمی بیش نبود. شکست داعش در میدان نبرد و فشار مداوم بر شبه جزیره عربستان این گروهها را ناگزیر به انجام حملات علیه اهداف محلی به جای طراحی حملات با تاثیر بالا در ایالات متحده یا اروپا نمود. حملات حماس نشان میدهند که دست زدن بە چنین حملاتی در سطح خاورمیانه همچنان میتواند تأثیرات سیاسی عمدهای را در خارج از منطقه داشته و خاورمیانه را به یک درگیری گستردهتر بکشاند؛ وضعیتی که گروههای تروریستی به طور تاریخی در آن رشد کردهاند.
این حملات، واکنش گسترده اسرائیل را در پی داشته است و میتواند تهدیدی برای رادیکال کردن نسل جدید بە شمار رفتە و نیز ایران را وارد درگیری مستقیم با اسرائیل و ایالات متحده نماید. شبکه گروههای شبهنظامی و نیابتی ایران نه تنها شامل حماس، بلکه حزبالله- گروهی لبنانی که بخش اعظم شمال اسرائیل را در معرض خطر زرادخانه قابل توجهی از سکوهای آتش غیرمستقیم قرار داده است- و گروههای مختلفی در عراق و سوریه است کە در حملات علیه پرسنل و تاسیسات ایالات متحده آمریکا مشارکت داشتهاند. در همین حال، جنگ در یمن ادامه دارد و نزدیکی عربستان سعودی و ایران که میتوانست فرصتی برای کاهش تهدیدات تروریستی ناشی ایران بە شمار آید، اکنون پس از حملات حماس، که روند طولانی اصلاحات دیپلماتیک در منطقه را به هم ریخته است، مورد تردید قرار گرفته است. بنابراین، چشماندازهای سیاسی متزلزل بودە و چنین وضعیتی میتواند فرصتهایی را برای تروریستها بە منظور احیای تواناییهاشان فراهم کند.
بخش اول این گزارش تروریسم در اسرائیل، کرانه باختری، غزه و لبنان را مورد بحث قرار می دهد.
بخش دوم به ارزیابی تهدید تروریسم در عراق، سوریه و ترکیه می پردازد. سومین مورد به تروریسم در منطقه خلیج فارس می پردازد که همزمان تجزیه و تحلیل أوضاع مصر، شبه جزیره عربستان و ایران را دربر میگیرد. هر بخش با مروری کوتاه بر روندهای مهم آغاز میشود و سپس به تحلیلهای سطح پایین تر، تهدید تروریسم در هر کشور میپردازد.
اسرائیل، کرانه باختری، غزه و لبنان
هیچکس حملات حماس در اکتبر ٢٠٢٣ را پیشبینی نکرده بود، اما چندین روند خطرناک خشونتهای تروریستی را در اسرائیل، کرانه باختری و غزه افزایش میداد و از قابلیت کمک به پیامدهای آن برخورادار بود. خشونت مرتبط با گروههای فلسطینی یا بازیگرانی کە صرفا با آرمانشان همدردی میکنند در چند سال گذشته بهطور پیوسته در حال افزایش بوده است و خشونت در این منطقه نیز تمایل شدیدی به تشدید دارد. درگیری های کوچک در چند سال گذشته به طور مکرر به سرعت تشدید شدەاند، زیرا دولت اسرائیل و گروه های فلسطینی حملات پیش دستانه یا تلافی جویانه ای را انجام دادند. این پویش فزاینده در حال حاضر در اسرائیل، کرانه باختری و غزه قابل مشاهده است. اسرائیل حملات هوایی بیسابقهای علیه غزه به راه انداخته است، شهرک نشینان اسرائیلی از فرصت استفاده کرده اند تا خشونت علیه فلسطینیان در کرانه باختری را افزایش دهند و احتمال وقوع جنگ گسترده تری در منطقه وجود دارد.
این منطقه محل سکونت انواع گروههای تروریستی است که در حال حاضر درگیر جنگ بودهاند و یا از آن سود می برند. این گروهها به سه دسته تقسیم میشوند. گروههای ملیگرای فلسطینی مانند حماس، جهاد اسلامی فلسطین (PIJ) و جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PFLP)؛ گروههای وابسته به دولت اسلامی؛ و حزب الله لبنان، گروهی که نزدیک به ایران است و عمیقاً در سیاست و جامعه لبنان ریشه دواندە است. همچنین اسرائیل نیز خانه گروههای قومگرای یهودی است که مرتباً علیه غیرنظامیان فلسطینی اقدامات خشونتآمیز انجام میدهند. اقداماتی از این دست نیز به چرخه خشونتی کمک میکند که همچنان تهدید همزمان برای اسرائیلیها و فلسطینیها را افزایش دادە و سراسر منطقه را دچار بیثباتی میکند.
تشدید تنشها در مرزهای شمالی اسرائیل با لبنان تهدیدهای ویژهای را بە دنبال دارد. اسرائیل و حزبالله از پایان جنگ سال ٢٠٠۶ از درگیری نظامی شدید خودداری کردند. اما حزبالله و اسرائیل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با یکدیگر درگیر شدند و به تبادل آتش غیرمستقیم پرداختند. هیچ یک از طرفین برای سالها تمایلی برای تشدید درگیری نشان ندادهاند. اما درگیری مداوم بین اسرائیل و حماس، تهدیدی برای تبدیل شدن به یک جنگ گستردهتر است. خطرناکترین سناریوها حمله اسرائیل به مناطق تحت کنترل حزبالله یا حمله غیرمستقیم گسترده حزبالله علیه اسرائیل است. چنین تشدید تنشی بین اسرائیل و حزبالله میتواند منجر به درگیری مستقیم بین اسرائیل و ایران شود و به طور بالقوه ایالات متحده را وارد درگیری کند.
ادامە این فصل به سه بخش تقسیم می شود که چشم انداز تهدید تروریسم فعلی منطقه و همچنین تهدیدات در اسرائیل، غزه، و کرانه باختری و لبنان را ارزیابی می کند.
حماس منطقه را به هم ریخته است
پس از سالها سکوت نسبی، حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حمله گستردهای را علیه جنوب اسرائیل آغاز کرد. این حملات مرگبارترین روز در تاریخ اسرائیل و سومین حمله تروریستی مرگبار را در تاریخ معاصر رقم زدە است. واکنش اسرائیل نیز به همین ترتیب گسترده بوده است. رهبران سیاسی خواستار نابودی حماس شدند و حملات هوایی و زمینی بیسابقه و بزرگی را در غزه انجام دادند. این حملات و پاسخ اسرائیل، چندین روند همزمان را که به کاهش تروریسم در منطقه کمک کردهاند، دچار تهدید میکند:
نخست، تصاویر ناشی از حملات و واکنش اسرائیل احتمالاً برخی از افرادی را که در غیر این صورت به خشونت روی نمیآوردند رادیکالیزه میکند. اعتراضات در حال حاضر سراسر منطقه را فرا گرفته است و دفتر تحقیقات فدرال ایالات متحده نسبت به افزایش تهدید برای شهروندان آمریکایی در خارج از کشور هشدار صادر کرده است. سطوح چنین رادیکالیزاسیونی و نیز چگونگی تبدیل آن به خشونت بسیار ، غیرقابل پیشبینی است، اما برآورد تاثیرات حملات و اقدامات تحریکآمیز اسرائیل اشتباه خواهد بود.
دوم، اقدامات خشونتآمیز خطر تشدید تنش در مناطق دیگر در مرزهای اسرائیل را افزایش میدهد. کرانه باختری در ناآرامی های مدنی میان مردم فلسطین، همراه با قتل عام شهرک نشینان اسرائیلی غرق شده است. اسرائیل در مرز شمالی خود با حزب الله درگیر شده است. اسرائیل و ایالات متحده هر دو به اهدافی در سوریه حمله کردهاند، زیرا گروههای نیابتی ایران به نیروهای نظامی ایالات متحده در این کشور حمله کردهاند. این روندها، خطر گسترش سریع درگیریها را به همراه دارد که به طور بالقوه می تواند باعث وقوع جنگ بین ایران و ایالات متحده آمریکا شود. یک جنگ منطقهای گستردهتر، گونەای از هرجومرج را ایجاد میکند که گروههای تروریستی از آن تغذیه میکنند: بسیج مردان جوان مسلح برای عضوگیری، پر کردن خلاء قدرت، و کاهش فشار ضد تروریستی همزمان با معطوف کردن توجە کشورها بە یکدیگر از پیامدهای چنین رویکردی است.
بحران های سیاسی باعث تداوم درگیریهای فعلی میشود
حملات اکتبر ٢٠٢٣ در پس زمینه بی ثباتی در سیاست اسرائیل و فلسطین رخ داد. پنج انتخابات زود هنگام کنست بین سال های ٢٠١٩ تا ٢٠٢٢ برگزار شد – دورهای از آشفتگیهای سیاسی را رقم زدە است که در نهایت به بازگشت بنیامین نتانیاهو به عنوان نخست وزیر منجر شده است. ائتلاف او با ائتلافهای حاکم اخیر تفاوت دارد. این ائتلاف شامل همگرایی سه حزب قومگرای یهودی و دو حزب افراطی ارتدوکس است که موجب شده این احزاب از الحاق رسمی کرانه باختری [ بە اسرائیل] حمایت کنند. این ائتلاف از تمامی دولتهای پیشین اسرائیلی کە در چند سال گذشته تاسیس شدەاند پایدارتر است، اما نتانیاهو به دلیل عدم موفقیت در مدیریت حماس و شکست دولتش در متوقف کردن حملات اکتبر مورد انتقاد قرار گرفته است. مهم نیست که نتانیاهو یا رای دهندگان اسرائیلی چگونه به این حملات واکنش نشان میدهند، اما تغییر به سمت راستگرایی در سیاست اسرائیل یک روند طولانی مدت بوده است و احتمالاً معکوس نخواهد شد، اگرچه یک درگیری طولانی در غزه میتواند دو قطبی شدن در جامعه اسرائیل را افزایش دهد.
سیاست فلسطین نیز به احتمال زیاد در سالهای آتی چندین بحران را تجربه خواهد کرد. اسرائیل متعهد شده است که حماس را نابود کند. اما هیچ جایگزین واقعی برای دولت فعلی حماس در غزه وجود ندارد. اگر اسراییل موفق شود حماس را به عنوان سازمانی که قادر به حکومت داری است، شکست دهد و از مناطقی که پیشتر در غزه تحت کنترل حماس بود، عقبنشینی کند، جنگ قدرت با پیامدهای قابل پیشبینی و افزایش خشونت همراه خواهد بود. اگر اسرائیل قادر بە شکست حماس باشد، اما بتواند در غزه بماند، این بزرگترین تغییر در حکومت داخلی فلسطین از زمان خروج اسرائیل از نوار غزه بعد از سال ۲۰۰۵ خواهد بود. از همین رو، نتیجه احتمالاً یک مبارزه داخلی برای رهبری مقاومت مسلحانه علیه اسرائیل خواهد بود نه انتقال مسالمتآمیز قدرت در غزه. در نهایت، اگر حماس تهاجم اسرائیل را تحمل کند، ادعای پیروزی خواهد کرد و افراطیترین اعضای آن برتری خود را در حماس و در کل سیاست فلسطین اعلام خواهند کرد.
در کرانه باختری، محمود عباس، رئیس کنونی تشکیلات خودگردان فلسطین، سازمان آزادیبخش فلسطین و فتح، سالخورده است و جانشین مشخصی ندارد. نهادهایی که برای جایگزینی عباس وجود دارند، صرفاً “وجود” دارند اما تا حد زیادی از قابلیتهای آزمایش نشدەای برخوردارند. جانشینی او با موانع حقوقی و سیاسی مواجه خواهد شد، به ویژه با توجه به ابهامات ناشی از خشونت در غزه و نیز شکافهایی که از زمان امضای توافقنامه اسلو در دهه ۱۹۹۰ در داخل جنبش فلسطین رخ داده است. فقدان یک طرح جانشینی روشن با مشروعیت داخلی و بینالمللی بدین معنی است که پایان دوره تصدی او میتواند منجر به درگیری بین فلسطینیها در کرانه باختری شود، جایی که حزب متبوع محمود عباس در حال حاضر حکومت میکند. با توجه شکل و سطح درگیریهای بین اسرائیل و فلسطین علاقه به تشدید سریع تنشها، هر بحرانی در داخل فتح میتواند به مناطق و طرفهای دیگر سرایت کند.
اسرائیل، غزه و کرانه باختری
مهمترین تهدید برای غیرنظامیان اسرائیلی و فلسطینی، شعلهور شدن جنگی گستردهتر در خاورمیانه است. چنین جنگی ممکن است توسط یک اقدام تروریستی آغاز شود و بازیگران غیردولتی در آن شرکت داشته باشند، اما حتی اگر کشورهایی مانند ایران را درگیر نکند، احتمالاً شبیه یک جنگ غیر دولتی متعارف خواهد بود. بزرگترین تهدید تروریستی خشونتی است که با انتفاضه سوم همراه باشد. چنین قیام تودهای در فلسطین، بهویژه خشونتهای مستمر در کرانه باختری، تقریباً به طور قطع باعث واکنش نظامی اسرائیل و افزایش عمده حملات تروریستی در خود اسرائیل خواهد شد. در غیاب یک جنگ گستردهتر یا انتفاضه سوم، فعالیتهای تروریستی مرتبط با گروههای مسلح یا هواداران فلسطینی همچنان بزرگترین تهدید برای اکثر غیرنظامیان اسرائیلی خواهد بود.
قبل از حملات حماس در اکتبر، فعالیتهای این گروهها اساساً به سه شکل بود: خشونت شبهنظامیان در مقیاس کوچک که پرسنل نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) را با شلیک سلاحهای سبک، بمبهای دست ساز، و حمله به وسایل نقلیه هدف قرار میدادند؛ خشونت سطح پایین با چاقو یا اسلحه کوچک توسط فلسطینیهایی که نمیتوان آنها را به عنوان اعضای یک گروه تروریستی موجود طبقهبندی کرد؛ و حملات غیرمستقیم توسط حماس (PIJ). همچنین حزبالله نیز توانایی انجام حملات و آتشباری غیرمستقیم از جنوب لبنان را داشتە و نیز تمایل خود را برای انجام این کار نشان داده است، اگرچه میزان تمایل آنها برای تشدید خشونت مشخص نیست.
به طور نسبی خشونت و درگیریهای با مقیاس کوچک نیز در بین فلسطین و اسرائیل این پتانسیل را دارد که خیلی سریع تشدید شود. علیرغم تفاوتهای قابل توجه در تعریف و روششناسی، هم ACLED(پروژه دادههای مکانی و رویدادهای درگیریهای مسلحانه) و هم دولت اسرائیل افزایش قابل توجهی در خشونت در اواسط سال ۲۰۲۱ و اواخر سال ۲۰۲۲ ثبت کردند. هر دو جهش نتیجه بحرانهای سیاسی بود. در ماه مه ۲۰۲۱، اخراج خانوادههای فلسطینی در اورشلیم شرقی موجی از حملات حماس و ارتش اسرائیل را برانگیخت که طی یک دوره ۱۲ روزه حدود ۲۷۰ نفر کشته شدند که بیشتر آنها فلسطینی بودند. دومین مورد پس از یک سری عملیات اسرائیل که رهبران PIJ را در اوت ۲۰۲۲ هدف قرار دادند، رخ داد. هر دو رویداد پتانسیل بالایی برای تشدید تنش در اسرائیل و فلسطین را نشان میدهند، جایی که بحرانهای سیاسی میتوانند به سرعت به خشونتهای گسترده تبدیل شوند، بهویژه زمانی که توجه رسانهها را به خود جلب کنند یا تهدید علیه رهبران گروههای مسلح فلسطینی افزایش پیدا کند.
علاوه بر تجربه افزایش نامنظم، سطح خشونت در اسرائیل و فلسطین بیش از یک سال و نیم است که افزایش یافته است. به نظر میرسد که افزایش خشونتها ناشی از ترکیبی از ظهور شبکههای غیرمتمرکز ستیزهجوی جدید در کرانه باختری، افزایش درگیری بین فلسطینیها و شهرکنشینان اسرائیلی، و درگیری سیاسی گاه و بی گاه بین اسرائیل و گروههای فلسطینی فعال در غزه و کرانه باختری باشد.
تحلیلگران اسرائیلی به چندین روند جدید در سال ۲۰۲۲ اشاره کردەاند. اولین مورد، ظهور شبکههای کوچک مستقل فلسطینی در کرانه باختری رود اردن است که از گروههای مسلح فلسطینی یا مقامات حکومتی دستور نمیگیرند. به نظر میرسد این گروهها مهاجمان سابق «گرگ تنها» را در شبکههای سستی که ادعا میکنند ادغام کردهاند، اگرچه میزان هماهنگی عملیاتی ناشناخته است. این تحولات با شاخصهای افزایش ظرفیت تروریستها همراه بود – تغییری آشکار از حملات با سلاحهای سرد مثل چاقو به حملات با سلاحهای گرم مانند اسلحههای سبک و فردی و همچنین افزایش تعداد حملات.
همزمانی این روندها ممکن است نشان دهنده این باشد که تشکیل شبکههای جدید از طریق دسترسی بیشتر به سلاحهای گرم و ابزارهای نفوذ به اسرائیل، ظرفیت تروریستها را در کرانه باختری افزایش میدهد، یا میتواند صرفاً تصادفی باشد. منابع قابل دسترس اطلاعات کافی برای نتیجهگیری قطعی ندارند، اما اگر روندها مرتبط باشند، تقریباً به طور قطع تشدید خواهند شد. قبل از اکتبر ۲۰۲۳، گروههای مستقر در نوار غزه نیز از راکت در حملات علیه اسرائیل استفاده میکردند. این حملات به دلیل پویایی تشدید تنشها حول عملیات نظامی اسرائیل متمرکز میشوند. علیرغم تعداد بالای موشک های پرتاب شده، تعداد این حملات برای چندین سال کاهش یافته بود. حداقل برخی در داخل دولت اسرائیل ارزیابی کردند که کاهش حملات راکتی به تمایل حماس برای کاهش خشونت در غزه مرتبط است، اما در پی حملات بیسابقه حماس در اکتبر ۲۰۲۳، این کاهش بیشتر شبیه تلاشی برای انباشت موشک یا حفظ امنیت عملیاتی در آماده سازی برای یک حمله بزرگ به نظر میرسد.
از سوی دیگر اثربخشی سیستم دفاع هوایی گنبد آهنین اسرائیل به این معنی است که تأثیر مخرب حملات موشکی قبل از اکتبر ۲۰۲۳ با تعداد موشک های پرتاب شده مطابقت ندارد. پرسنل امنیتی اسرائیل ادعا میکنند که ۹۰ درصد موشکها در طول بحران ۲۰۲۱ و ۹۷ درصد در طول بحران ۲۰۲۲ رهگیری شدهاند. ارقام مربوط به حمله اکتبر ۲۰۲۳ هنوز در دسترس عموم نیست، اما تعداد موشکها آزمایش بیسابقهای از ظرفیت گنبد آهنین بود.
موشکهایی که در مناطق خالی سقوط میکنند توسط دفاع گنبد آهنین نادیده گرفته میشوند و این بدین معناست که تأثیر حملات به طور کلی کمتر از میزان رهگیری است. بنابراین، موشکهای پرتاب شده از غزه تا زمانی که در محدوده معینی قرار داشته باشند، تهدید محدودی برای غیرنظامیان اسرائیلی به شمار میرود،اما حملات اکتبر ۲۰۲۳ ممکن است از این محدودیتهای فراتر رفته باشند-۱۱۷۵ موشک شلیک شده در طول سه روز در سال ۲۰۲۲ باعث زخمی شدن ۷۰ نفر بر اثر اصابت ترکش شده است، که جدی نبودند و مرگ و میری در پی نداشتند. حملات موشکی پتانسیل تخریب بالایی دارند، اما ارتش اسرائیل مدیریت چنین حملاتی را دریافتە و قادر است آنها را به یک تهدید محدود روزانه تقلیل دهد، اگرچه حماس در ماه اکتبر نشان داد که آنها همچنان میتوانند ابزار خطرناکی برای یک عملیات استراتژیک باشند. تا اکتبر ۲۰۲۳، حماس و PIJ عمدتاً از راکت استفاده میکردند، آنهم نه برای تحمیل تلفات به اسرائیل، بلکه برای نشان دادن نارضایتی خود از اقدامات خاص اسرائیل، بهبود مواضع سیاسی داخلی خود و تأثیرگذاری بر سیاست بین المللی. اگرچه حماس ممکن است الگوی جدیدی را برای استفاده از موشکهای فلسطینی در ۷ اکتبر نشان داده باشد، اما این گروهها به ابزارهای دیگری از جملە حملات ناگهانی، بمبگذاری، حملات انتحاری-دسترسی دارند که در عمل بسیار کشندهتر هستند.
از سوی دیگر، اسرائیل همچنین خانه بازیگران مختلفی است که در مجموع به عنوان «شهرک نشینان» شناخته می شوند و در اعمال خشونتهای ملیگرایانه علیه فلسطینیها دخیل هستند. دادهها در مورد روند خشونت شهرک نشینان مبهم هستند. دادههای ACLED یک روند صعودی را نشان نمیدهد، اما یکی از تحلیلهای دولت اسرائیل به افزایش خشونت ملیگرایانه توسط شهرک نشینان یهودی علیه فلسطینیان در سال ۲۰۲۲ اشاره میکند. این حوادث پیچیدگیهای متنوعی را نشان میدهند، از حملات گروههای مسلح گرفته تا برخورد خودروها، که حداقل برخی از آنها ممکن است حمله نباشند. روند از زمان حملات حماس مشخص بوده است. خشونت شهرک نشینان در کرانه باختری بدون هیچ واکنش واقعی از سوی نیروهای امنیتی اسرائیل افزایش یافته است. دولت اسرائیل میتواند با برخورد مستقیم با این شهرکنشینان بر اساس قانون، خطر را برای غیرنظامیان فلسطینی کاهش دهد، اما چنین ابتکاری در دولت فعلی نتانیاهو که از حمایت احزاب دسته راستی برخوردار است، خصوصاً پس از حملات 7 اکتبر، وجود ندارد.
آینده تروریسم در اسرائیل همانند بیش از یک دهه گذشته نامشخص است و دلایل کمی برای خوش بین بودن در اینباره وجود دارد. حملات ۷ اکتبر حماس منجر به شروع عملیات زمینی اسرائیل در غزه بدون هیچ هدف نهایی مشخصی شده است، خشونت در کرانه باختری هر لحظه ممکن است به انتفاضه سوم منفجر شود و احتمال جنگ با ایران بر سر منطقه وجود دارد. حتی اگر شرایط به وضعیت قبل از جنگ هم بازگردد، دلایل اندکی برای امید به بهبود اوضاع در بلندمدت وجود دارد. قبل از اینکه حماس یورش خود را آغاز کند، روند بد بود. هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم حملات اسرائیل یا پاسخ اسرائیل، منطقه را آرامتر و باثباتتر خواهد کرد.
لبنان
حزبالله [لبنان] تهدیدی جدی برای اسرائیل و منافع ایالات متحده در خاورمیانه بە شمار می رود. مستقیمترین تهدید، توانایی این گروە در انجام حملات موشکی غیرمستقیم یا سیستم هوایی بدون خدمه (UAS) علیه پرسنل و تأسیسات اسرائیلی یا ایالات متحده در منطقه وسیعی است. خشونتهای مربوط به این گروه در شش سال گذشته رو به کاهش بوده است، اما کاهش این اقدامات به جای کاهش تواناییهای حزبالله، منعکسکننده تغییرات در سیستم درگیری گستردهتر بودە و حملات اکتبر حماس، روابط را بار دیگر به سمت احتمال درگیری آشکار سوق داده است. بخش اعظمی از کاهش اقدامات خشونتآمیز حزبالله ناشی از کاهش عمومیتر خشونت در سوریه است، جایی که حزبالله در حمایت از دولت اسد میجنگد. حزب الله در شش سال گذشته با هیچ شکست نظامی یا سیاسی قابل توجهی مواجه نشده است که این کاهش ها را توضیح دهد، اما با افزایش امنیت دولت اسد، تقاضا از حزب الله برای انجام فعالیت های نظامی کاهش یافته است.
حزبالله با حفظ ظرفیت اقدامات خشونتآمیز خود، اهداف اسرائیل و ایالات متحده را در معرض خطر قرار میدهد. این کشور دارای انباری از ۷۰ هزار تا ۱۵۰ هزار راکت و موشک (اگر بیشتر از این هم نباشد) است که میتواند به مراکز جمعیتی اسرائیل برسد. حزبالله همچنین یک ناوگان پهپادی (UAS) کوچک را توسعه داده است که از آن برای نشان دادن تهدیدات خود علیه شهروندان اسرائیلی و منافع اسرائیل در دریای مدیترانه، استفاده میکند. این قابلیتها به این معناست که لبنان متحد کلیدی ایالات متحده(منظور اسراییل است) را به خطر میاندازد و امنیت دریایی در شرق مدیترانه را تهدید میکند. در نتیجه، خطر دائمی خشونت و تشدید آن وجود دارد.
فراوانی نسبی جنگ بین حزبالله و اسرائیل در سالهای اخیر نشان میدهد که منطق بازدارندگی متعارف در سراسر مرز اسرائیل و لبنان موثر عمل میکند. این منطقه گهگاه بحرانهایی را تجربه میکند، اما هر دو طرف بارها در آستانه وقوع جنگ عقبنشینی کردهاند. استدلال حزبالله این بودە است که قابلیتهای راکتی و موشکیاش اسرائیل را از تهاجم باز میدارد، در حالی که خود نیز درک کرده است که اسرائیل از نظر نظامی برتر است و به همین دلیل نیز از فعالیتهایی که منجر به واکنش گسترده اسرائیل شود، خودداری میکند. بزرگترین خطری که فعالیتهای حزب الله ایجاد میکند احتمالاً اشتباه محاسباتی است. اسرائیل یا لبنان ممکن است اقداماتی را انجام دهند که به عقیده آنها پایینتر آستانه تحمل طرف مقابل برای یک واکنش گسترده است، اما باعث ایجاد یک بحران یا جنگ مهم میشود که به طور بالقوه میتواند ایالات متحده یا ایران را درگیر کند. تشدید تنش همچنین میتواند ناشی از فشارهای خارجی بر حزبالله یا اسرائیل باشد. بیثباتی سیاسی داخلی میتواند رهبران اسرائیل را به سمت رفتارهایی سوق دهد که به احتمال زیاد باعث ایجاد بحران میشود؛ حزبالله ممکن است محاسبه کند که میتواند از درگیری مستقیم با اسرائیل سود سیاسی داشته باشد؛ یا ایران ممکن است حزبالله را تحت فشار قرار دهد تا به عنوان بخشی از استراتژی منطقهای خود رفتار تهاجمیتری داشته باشد.
تمامی این پویاییها در پی حملات ۷ اکتبر در جریان بودند. مشکل در سیستم هشدار اسرائیل این باور را ایجاد کرد که حزبالله در حال انجام حملات بزرگ علیه اسرائیل است. اعضای بلندپایه حزبالله نیز در حمایت از حماس اظهاراتی داشتهاند که احتمالاً اعتبار شخصی خود را به درگیری در غزه گره میزنند. ایران همچنین تهدید به گشودن «جبهه جدیدی» کرد که به احتمال زیاد به دخالت حزبالله اشاره دارد. اگرچه بازدارندگی ممکن است همچنان پابرجا باشد، اما ثبات این وضعیت به مراتب کمتر از سالهای اخیر است.
تهدید مستقیم برای ایالات متحده کمتر است، اما مستلزم هوشیاری مداوم است. حزبالله قبلاً حملات مستقیمی را علیه تأسیسات و افراد آمریکایی انجام داده است و احتمالاً شبهنظامیان عراقی را که در جریان عملیات آزادی عراق علیه ایالات متحده میجنگند، مسلح کرده و آموزش داده است. این گروه تا حدی توانایی عملیات خارجی را به نمایش گذاشته است و متهم به بمبگذاری در اتوبوسی در بلغارستان در سال ۲۰۱۲ شده است، اگرچه مشارکت خود را در این حمله رد کرده است. حزب الله در اوایل دهه ۲۰۰۰ همچنان حملاتی را در ایالات متحده طراحی میکرد، اما نشانههای جدیدتر برنامهریزی برای چنین اقداماتی در منابع موجود در دسترس نبودند. شکی نیست که تواناییهای این گروه با حمایت بیشتر ایران و استقرار بیشتر در لبنان افزایش یافته است. بنابراین، فقدان حملات علیه ایالات متحده احتمالاً نتیجه اقدامات پیشگیرانه فزاینده ایالات متحده یا تغییر تمرکز حزب الله به فعالیتهای محلی بیشتر است.
اگرچه حملات داعش در لبنان نادر است اما این کشور محل حضور داعش نیز می باشد. به نظر میرسد این گروه از خاک لبنان برای جذب نیرو استفاده میکند، اگرچه ممکن است بخواهد حملاتی نیز انجام دهد. چند مرد جوان از شمال لبنان در سال ۲۰۲۱ قبل از کشته شدن در عراق در حال جنگ برای دولت اسلامی ناپدید شدند، که نشان دهنده وجود یک شبکه جذب نیرو است. وزارت خزانهداری ایالات متحده همچنین شرکت ساکسوک(Saksouk) برای مبادله و انتقال پول را به دلیل واگذاری حواله به نمایندگی از اعضای داعش مستقر در سوریه با استفاده از ترکیبی از دفاتر سوریه، لبنان و ترکیه تحریم کرده است.
فقدان حملات اخیر دولت اسلامی در لبنان احتمالاً نتیجه فعالیتهای ضد تروریستی و فشار نظامی بر این گروه در عراق و سوریه است تا عدم قصد برای انجام حملات توسط این گروه. دولت اسلامی بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ چندین حمله در لبنان انجام داد و چندین نفر نیز به اتهام طراحی حملات در لبنان دستگیر شدند، اگرچه پروندههای آنها در زمان نگارش این گزارش همچنان در حال بررسی است. در حالی که دولت اسلامی ممکن است از لبنان برای انتقال پول یا افراد استفاده کند، این کشور از این نظر منحصر به فرد نیست. به نظر نمیرسد که دولت اسلامی توانایی عملیاتی قابلتوجهی در لبنان داشته باشد، و بنابراین شایسته توجه ویژه اقدامات مقابله با دولت اسلامی نیست، اگرچه تهدید باید به عنوان بخشی از یک تلاش نظارتی کلیتر مورد توجه قرار گیرد.
عراق، سوریه و ترکیه
تهدیدات تروریستی در عراق، سوریه و ترکیه با جغرافیا و سیاست مرتبط است. عراق و سوریه صحنه مشترکی برای فعالیت های دولت اسلامی و چندین گروه مسلح غیردولتی تحت حمایت ایران هستند. دولت ترکیه نیز در چند سال گذشته بازیگر مهم و فزایندهای در منطقه بوده است زیرا گروه های کورد را فراتر از مرزهای خود در سوریه و عراق مورد هدف قرار داده و به افزایش خشونت و بیثباتی در این مناطق دامن زده است.
تهدیدات دولت اسلامی(داعش) پتانسیل رشد دوباره را دارد
در چند سال گذشته تهدیدات داعش کاهش پیدا کرده است، اما این گروه شکست نخورده و مهمترین تهدید تروریستی در منطقه باقی مانده است. این گروه علیرغم شکست در میدان نبرد در ماه مه ٢٠١٩ به فعالیت خود در مناطق وسیعی از سوریه و عراق ادامه میدهد و به یک نیروی یاغی با تحرک بالا تبدیل شده است.این یک تهدید محلی برای غیرنظامیان و نیروهای امنیتی، از جمله شبه نظامیان مختلفی است که بخشی از ائتلاف گسترده ضد داعشاند. این گروه همچنین میخواهد حملاتی را در خارج از عراق و سوریه انجام دهد، اما فاقد ظرفیت برای انجام این کار است، اگرچه هنوز هم تلاش میکند از طریق تبلیغات خود به حملات کوچک در کشورهای غربی دامن بزند. این گروه به جمع آوری کمکهای مالی از سراسر جهان ادامه میدهد و یک شبکه تسهیل مالی جهانی را اداره میکند که فعالیتهای داعش را در مناطق مختلف ممکن میسازد. پافشاری و جاهطلبی این گروه به این معنی است که بعنوان تهدیدی قابل پیشبینی برای آینده باقی خواهد ماند.
تهدید علیه اهداف خارج از عراق و سوریه کم خواهد ماند، تا زمانی که ائتلاف ضد داعش فشارهای ضد تروریستی علیه این گروه را حفظ کند، در نتیجه مانع از تصرف قلمرو یا اتخاذ یک مدل عملیاتی متمرکزتر میشود که به آن اجازه میدهد حملات پیچیدهتری را در مناطق عملیاتی جدید طراحی کند.
گروه دولت اسلامی(داعش) در چهار سال گذشته دستخوش تحولی اساسی شده است. در حالی که این گروه آرزوی انجام عملیات خارجی را دارد و همچنان به تشویق پیروان خود در سراسر جهان برای انجام حملات در مقیاس کوچک در کشورهای غربی ادامه میدهد، اما خود این گروه در حال حاضر فاقد ظرفیت برای هدایت حملات در مقیاس بزرگ خارج از منطقه عملیاتی اصلی خود در عراق و سوریه است. در عوض، همچنان به بهرهبرداری از حاکمیت ضعیف، پراکنده و ناکارآمد برای حفظ آزادی عمل در مناطق وسیعی از سوریه و عراق ادامه میدهد. پس از شکست و از دست دادن مناطق تحت کنترلش، دولت اسلامی به یک نیروی شورشی غیرمتمرکز و با تحرک بسیار بالا بین ماه مه ٢٠١٩ تا مه ٢٠٢٠ تبدیل شد. این تلاشها به این گروه اجازه داده است تا دوباره سازماندهی شود و برای شورش طولانی مدت آماده شود.
اگرچه در مجموع قدرت جنگی دولت اسلامی بسیار کمتر از دوران اوج آن در قبل از مه ۲۰۱۹ است، اما این گروه، آنچه را که فرماندهان نظامی ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قابلیت نهفته ارزیابی میکنند، همچنان حفظ کرده است. پتانسیلی که شامل نسل فعلی رهبران و اعضای داعش، دهها هزار ستیزهجوی سابق و همچنین بیش از ۲۵ هزار کودک است که در زندانهای عراق و سوریه به سر میبرند و در کمپ الهول در شمال و شرق سوریه نگهداری میشوند. داعش این کودکان را به عنوان هدفی برای عضوگیری در نظر گرفته است. این گروه به تمایل خود برای احیای آنچه خلافت مینامد ادامه داده و به دنبال هر فرصتی برای انجام آن است.
نقش فزاینده منطقهای ترکیه در حال تغییر چشم انداز خطر است
ترکیه با تهدید مستقیم تروریستی بسیار ناچیزی روبروست. گروههای ناسیونالیست کُرد حملات بسیار کمتری در این کشور نسبت به دوران اوج خود در دهههای ١٩٨٠ و ١٩٩٠ انجام میدهند. اگر چه حملاتی در مقیاس کوچک هنوز در جنوب شرقی اتفاق میافتد و استانبول گهگاهی محل حملههای بزرگتر است، اما گروههای تروریستی تهدید ناچیزی برای دولت ترکیه و غیرنظامیان محسوب میشوند. گروههای وابسته به حزب کارگران کوردستان(پکک) همچنان توسط دولت ترکیه به عنوان تهدید اصلی امنیتی این کشور محسوب میشوند و در نتیجه ترکیه در سالهای اخیر حملات فزایندهای علیه گروههای کورد در سوریه و عراق انجام داده است. این اقدامات تهدیدی برای افزایش بیثباتی منطقهای و ایجاد مشکلاتی برای روابط دیپلماتیک بین ترکیه و متحدانش در ناتو است؛ روابطی که با شروع جنگ در اوکراین اهمیتش بیش از دهههای گذشته است.
دولت ترکیه تا کنون اقداماتش را علیه گروههای کورد را به فراتر از مرزهای خود گسترش داده است. تعداد حملات در ترکیه از سال ٢٠٢٠ کاهش یافته است، اما خشونت بین نیروهای ترکیه و گروههای مسلح کُرد خارج از ترکیه در همان دوره افزایش چشمگیری داشته است. ادامه درگیری بین ترکیه و پکک باعث بیثباتی بیشتر منطقه، و به صورت غیر مستقیم مبارزه با تروریسم در خاورمیانه میشود.
ترکیه جنگ لفظی خود علیه گروههای ملیگرای کورد، از جمله یگانهای مدافع خلق(یپگ) که بخش قابل توجهی از نیروهای سوریه دموکراتیک(قسد) را تشکیل دادە و تحت حمایت ایالات متحده آمریکا قرار دارند، تشدید کرده است. پس از بمبگذاری در روز ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲ در استانبول که ۶ کشته و ده ها زخمی برجای گذاشت، ترکیه شبهنظامیان کُرد را مقصر دانسته و حملات هوایی و پهپادی خود در سوریه و عراق را تشدید کرد.
ادامه درگیریها بین ترکیه و گروههای کُرد در عراق و سوریه باعث افزایش بیثباتی در منطقه شده و باعث صرف هزینههای میشود که میتواند برای مقابله با دولت اسلامی(داعش) استفاده شود و در نتیجه به احتمال ظهور مجدد دولت اسلامی کمک میکند. برای مثال نیروهای سوریه دموکراتیک(قسد) به عنوان نیروهای امنیتی اصلی در اردوگاه الهول عمل میکنند، و انحراف منابع برای مقابله با تهاجمات ترکیه به شمال سوریه میتواند شرایطی را برای دولت اسلامی مهیا کند تا تجدید قوا کرده، صفوف خود را دوباره شکل داده و این توانایی را داشته باشد که حملات بیشتر و بزرگتری را انجام دهد.
عراق و سوریه
درگیریهای داخلی، خشونتهای قومی و مذهبی، و حاکمیت ناکارآمد، همچنان امنیت در عراق و سوریه را تضعیف میکند. نزدیک به یک دهه جنگ داخلی در سوریه منجر به تجزیه دوفاکتو-ی این کشور شده است، آنهم در حالی که سیاست عراق در سالهای اخیر وضعیت بحرانی مداوم را حفظ کرده است. این عوامل باعث تشدید تهدیدات طولانی مدت شبهنظامیان در هر دو کشور شده است. بازیگران خارجی-از جمله ایران، روسیه، ترکیه، اسرائیل و ایالات متحده آمریکا- همچنان به دنبال منابع رقابتی در منطقه هستند و تنها دلیل مشترک آنها تلاش مداوم برای مبارزه با دولت اسلامی است. ترکیبی از نیروهای دولتی، غیردولتی و نیابتی در عراق و سوریه چرخههایی از خشونت را ممکن میسازد که خطر تشدید تنش منطقهای را به همراه دارد.
وضعیت سوریه همچنان همانند نیم دههی گذشته نامشخص است. درگیری بین اسرائیل و حماس با حملات هوایی اسرائیل و درگیری ایالات متحده آمریکا با گروههای غیر دولتی که به گفته آنها، وابسته به ایران هستند، به سوریه سرایت میکند. افزایش شدید خشونت در سوریه برای گروههای تروریستی منطقه که رو به افول بودهاند، موهبتی خواهد بود.
آنها احتمالاً تنها حامیان اصلی جنگ مستقیم یا نیابتی بین ترکیبی از اسرائیل، سوریه، ایران و ایالات متحده هستند. ایران و سوریه احتمالاً از گروههای تروریستی در کشورهایی که با آنها روابط یا پیوندهایی برقرار کردهاند به صورت مستقیم حمایت مالی خواهند کرد، در حالی که دولت اسلامی از کاهش فشارهای ضد تروریستی منتفع میشود، زیرا کشورهای درگیر در مناقشه سوریه چشم خود را بر دیگر مسائل میبندند. به ویژه دولت اسلامی که در چند سال گذشته مرتباً در حال افول بوده اما همچنان به دنبال برگشتن به روزهای اوج خود است، از چنین درگیریهایی استقبال میکند. دولت اسلامی طی دوسال گذشته به میزان قابل توجهی تضعیف شده است. ایالات متحده آمریکا و سایر اعضای ائتلاف ضد داعش از ژانویه ۲۰۲۲ چندین تن از رهبران ارشد این گروه را کشتهاند. از زمان شکست این گروه در میدان نبرد در ماه می ٢٠١٩، حجم ماهانه حملات آن به طرز چشمگیری کاهش یافته است: بین ژانویه ٢٠١٧ تا آوریل ٢٠١٩، این گروه مسئول بیش از ٢٠٠ حمله در یک ماه بود، اما از ماه می ٢٠١٩ بە بعد، نرخ حملات ماهانه این گروه به ۶۳ حمله در ماه کاهش یافته است. با وجود چنین کاهش چشمگیری، دولت اسلامی از زمان شکست خود در میدان نبرد همچنان مسئول بیش از ۲۴۰۰ حمله بوده است و به فعالیت خود در منطقه وسیعی ادامه میدهد. داعش حملاتی را در دره رود فرات سوریه در استان دیرالزور و در نوارهای وسیع شمال عراق انجام میدهد که عمدتاً در استانهای دیالی و کرکوک و تا حدودی کمتر در استانهای صلاحالدین و نینوا متمرکز است. این گروه به توزیع تقریباً مساوی حملات بین غیرنظامیان و عناصر مختلف نظامی، پلیس و شبهنظامی که ائتلاف گستردهتر ضد داعش در عراق و سوریه را تشکیل میدهند-از جمله نظامیان جمهوری عربی سوریه، نیروهای سوریه دموکراتیک(قسد)، نیروهای امنیتی عراق، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و دیگر شبهنظامیان وابسته به ایران- ادامه میدهد.
دولت اسلامی دیگر آن سازمان متمرکز شبه-دولتی نیست که در اوج قدرت خود بود. این گروه اکنون یک نیروی شورشی غیرمتمرکز و با تحرک بسیار بالا است که نوع دیگری از تهدید را ایجاد میکند. این دگرگونی به دولت اسلامی اجازه داد تا برای آماده شدن برای یک شورش طولانیمدت، دوباره سازماندهی شود. علیرغم تلفات قابل توجه رهبری این گروه در سالهای گذشته، از جمله مرگ امیر گروه در فوریه ۲۰۲۲، دولت اسلامی براسی ظهور دوباره در عراق و سوریه در حال بازسازی است.
در ژانویه ۲۰۲۲، دولت اسلامی پیچیدهترین حمله خود را از ماه می ۲۰۱۹ بە بعد انجام داد و یک زندان را در حسکه در شمال شرقی سوریه به مدت ۱۰ روز محاصره کرد. این گروه تلفات قابل توجهی را در طول این حمله متحمل گشت. این حمله نشانگر ظرفیت قابل توجه دولت اسلامی برای انجام عملیاتهای گسترده در عراق و سوریه بود. پس از کشته شدن ابو ابراهیم الهاشمی القرشی، امیر این گروه در اوایل سال ۲۰۲۲، و سخنگوی اصلی آن، ابوحمزه القرشی، دولت اسلامی در ماه رمضان سال ۲۰۲۲ عملیاتی را انجام داد که این گروه آن را “نبرد انتقام برای دو شیخ” نامید. در طول این عملیات، دولت اسلامی ۱۱۷ حمله انجام داد که آن دوره را به خشنترین ماه این گروه در سه سال گذشته تبدیل کرد.
تاکتیکها، تکنیکها و رویههایی که دولت اسلامی در عملیات گسترده رمضان ۲۰۲۲ به کار گرفت، رویکرد این گروه را به عملیاتهای جاری در عراق و سوریه نشان میدهد. در طول این عملیات، دولت اسلامی در مجموع ۱۱۷ حمله را انجام داد که ۵۸ مورد آن مرگبار بود و حداقل ۱۳۰ کشته بر جای گذاشت. بیشتر حملات، کمینهای متحرک علیه نیروهای امنیتی و اهداف شبه نظامی بود که از سلاحهای سبک، بمب های دست ساز (IED)، تک تیراندازها و بمب های انتحاری استفاده میکردند. حملات این گروه در سال ۲۰۲۲ در مقایسه با سال ۲۰۲۱ شامل هیچگونه خشوت فرقهای با تلفات جمعی نبود، آنچنان که در سال ۲۰۲۱ بمبگذارهای انتحاری محلههای شیعهنشین بغداد را هدف قرار داده و در ماه ژانویه ۳۲ و در ماه جولای ۳۵ نفر کشته بر جای گذاشت.
ذخایر مالی دولت اسلامی احتمالاً عامل مهمی در نفوذ جهانی پایدار این گروه است. طبق برآوردهای سازمان ملل، این گروه احتمالاً ۲۵ تا ۵۰ میلیون دلار ذخایر نقدی، عمدتاً در داخل عراق، در اختیار دارد. بخش عمده ای از این درآمد از طریق غارت، فعالیت های اخاذی و آدم ربایی برای باجگیری به دست آمده است. علیرغم برخورداری از این ذخایر بزرگ، دولت اسلامی به یک شبکه تسهیل مالی جهانی متکی است که بر اساس مدل مرکز با مدارهای فراوان(اصطلاحا مدل دوچرخهای) عمل میکند. گره گاههای مالی دولت اسلامی در دو سال گذشته در ترکیه، آفریقای جنوبی، افغانستان، ایالات متحده آمریکا و کشورهای حوزه خلیج فارس افشا و شامل تحریم شدهاند. این گرهها کمکهای مالی را بین رهبری دولت اسلامی و شاخههای منطقهای منتقل میکنند. در نتیجه بودجه در هر دو جهت حرکت کرده و هر دو ظرف به آن دسترسی دارند. فعالیتهای جمعآوری کمکهای مالی شامل استخراج منابع، انواع مختلف کلاهبرداری آنلاین و استفاده از رسانههای اجتماعی برای درخواست حمایت مالی تحت پوشش کمک های بشردوستانه است. به عنوان مثال، در اوایل همهگیری کووید-۱۹، یکی از سرمایهگذاران دولت اسلامی مستقر در ترکیه، یک تجارت پوششی با فروش تجهیزات حفاظت شخصی جعلی تأسیس کرد. علیرغم زوال و کاهش قدرت مشهود، شبکه مالی جهانی دولت اسلامی تضمین خواهد کرد که این گروه نفوذ خود را در جنبش سلفی جهادی حفظ میکند.
ژنرال مایکل ای.کوریلا، فرمانده فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا (CENTCOM) در اظهاراتی در پایان سال ۲۰۲۲، تهدید داعش در سوریه و عراق را تشریح کرد که از سه دسته تشکیل شده است. دسته اول، نسل کنونی رهبران و اعضای دولت اسلامی است که سازمان ملل در اواسط سال ۲۰۲۲ آنها را از ۶ هزار تا ۱۰ هزار ستیزهجو در عراق و سوریه ارزیابی کرد. دسته دوم، «ارتش واقعی داعش» در عراق و سوریه است که از ۱۰ هزار زندانی در سوریه و ۲۰ هزار زندانی در عراق تشکیل شده است. دسته سوم چیزی است که کوریلا به عنوان «نسل بعدی بالقوه داعش» توصیف کرده که شامل بیش از ۲۵ هزار کودک در اردوگاه پناهندگان الهول سوریه است. در اظهارات جداگانه، یک مقام ارشد مبارزه با تروریسم وزارت امور خارجه ایالات متحده در مارس ۲۰۲۲ عنوان کرد که شکست در حل بحران پناهجویان در اردوگاه الهول “کاملا تضمین میکند که ما دوباره با داعشی به مراتب توانمندتر و قابل احیا روبرو خواهیم شد.” با توجه به چالش همیشگی از کار انداختن کادرهای کودک سرباز دولت اسلامی- که این گروه همچنان از آنها به عنوان “شیربچههای خلافت” یاد میکند- دولت اسلامی ویدئویی را در ۲۳ ژانویه ۲۰۲۳ منتشر کرد که این به اصطلاح “شیربچهها” در اردوگاه پناهندگان الهول با امیر جدید این گروه، ابوالحسین الحسینی القرشی اعلام بیعت کردند.
علیرغم ظهور مجدد دولت اسلامی در سال ۲۰۲۲، این گروه همچنان متحمل زیانهای قابل توجهی در رهبری خود بوده است. در اواسط اکتبر ۲۰۲۲، ابوالحسن الهاشمی القرشی امیر وقت این گروه در عملیات ارتش آزاد سوریه در استان درعا در جنوب سوریه کشته شد. در ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، دولت اسلامی اعلام کرد که ابوالحسین الحسینی القرشی به عنوان امیر جدید این گروه منصوب شده است. هنوز نمی توان تأثیر این ضربات بر رهبری داعش را تعیین کرد. حمله ماه رمضان ۲۰۲۳ این گروه نشان میدهد که دولت اسلامی همچنان به طور فزایندهای توانایی خشونت را دارد. مرکز سنتکام به «کاهش قابل توجه» حملات این گروه در سال ۲۰۲۳ در مقایسه با حملات قبلی این گروه در ماه رمضان اشاره کرد و این کاهش را به فعالیتهای نیروهای امنیتی عراق و نیروهای سوریه دموکراتیک(قسد) نسبت داد.
اگرچه چندین گروه وابسته به دولت اسلامی، به ویژه در آفریقا، از نظر اندازه و سرعت عملیاتی از دولت اسلامی پیشی گرفتهاند، اما رهبری اصلی این گروه در عراق و سوریه همچنان عملیات رسانهای را مدیریت میکند و بیشتر بر به تصویر کشیدن حملاتی متمرکز است که توسط گروههای وابسته به آن در سراسر دنیا انجام میگیرد، تا نشان دهد جنبشی که رهبری اصلی دولت اسلامی مدعی آن است واقعا دامنه آن جهانی است. نمونهای از این رویکرد، النبا، مجله هفتگی عربی این گروه است که گزارشهای عملیات گروههای وابسته به دولت اسلامی در خاورمیانه، آفریقا و آسیا را جمعآوری، جمعبندی و منتشر میکند. در حالی که درست است که رهبری مرکزی دولت اسلامی حداقل نظارت عملیاتی را بر گروههای وابسته خود اعمال میکند، اما این گروه با انتشار طیف گستردهای از حملات در مکانهای مختلف در نقاط مختلف دنیا که تحت نام این گروه انجام میشوند، از نظر کسب اعتبار منتفع میشود.
فعالیت رسانهای بخش انگلیسی زبان دولت اسلامی متعاقب دستگیری یا کشته شدن جنگجویان خارجی این گروه در مقایسه با زمان اوج این گروه و قبل از شکست خلافت، کاهش چشمگیری داشته است. برای مثال انتشار مجله انگلیسی زبان اصلی خود در را در سال ۲۰۱۶ متوقف کرد، اگرچه همچنان حمایتهای قابل توجهی در قالب انجمنهای آنلاین به ویژه در تلگرام و Rocket Chat از این گروه ادامه دارد. دولت اسلامی علیرغم شکستهایش، با استفاده از این کانالهای تبلیغاتی به دنبال ارائه تصویری قدرتمند از خود، تحقیر القاعده و ترغیب حملات در مقیاس کوچک در غرب و هندوستان است.
تهدید القاعده در حال حاضر در عراق و سوریه کم است. گروه اصلی وابسته به القاعده در سوریه حراس الدین (HAD) است. این گروه در اوایل سال ۲۰۱۸ پس از جدا شدن چندین گروه حامی القاعده از هیئت تحریر الشام (HTS) که به نظر میرسد دیگر تهدید قابل توجهی فراتر از منطقه نزدیک آن نیست، ظهور کرد. گروە حراس الدین در حال حاضر سایهای از سازمان سابق است و بنابراین احتمالاً فاقد قابلیتهای انجام حملات در خارج از مناطق عملیاتی فعلی خود در شمال غرب سوریه است. عملیاتهای HAD در درجه اول نیروهای نظامی سوریه و همچنین متحدان سابقش در HTS، را عمدتاً در ادلب هدف قرار داده است. در 1 ژانویه 2021، این گروه بزرگترین حمله شناخته شده خود را در خارج از ادلب انجام داد که علیه نیروهای روسی در رقه انجام شد، اگرچه این امر به معنای گسترش فعالیتهای این گروه در سوریه نیست. مجموعه ای از سرکوبهای تشدید شده توسط HTS – که توسط ایالات متحده به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود – به طور قابل توجهی HAD را تضعیف کرده است. این گروه تا زمانی که عمدتاً به فعالیتهای نظامی محلی مشغول باشد، برای انجام حملاتی فراتر از منطقه عملیاتی فعلی خود تلاش خواهد کرد.
علیرغم اینکه ظاهراً سطح تهدیدات از جانب HAD فراتر از شمال غرب سوریه بسیار اندک است، اظهارات مقامات آمریکایی حاکی از آن است که این گروه تمایل به انجام عملیات خارجی دارد. مقامات آمریکایی در ژوئیه ۲۰۲۲، HAD را متهم کردند که از سوریه به عنوان پناهگاهی امن «برای هماهنگی با گروههای وابسته خارجی خود و برنامهریزی عملیات خارج از سوریه» استفاده میکند. کریستین ابیزید، مدیر مرکز ملی مبارزه با تروریسم ایالات متحده در ژانویه 2023 هشدار داد که:
. . . حضور اصلی القاعده که من روی آن تمرکز میکنم، حراس الدین است. این حضور اصلی القاعده است که سنتکام روی آن تمرکز میکند. شما آن را در برخی از عملیاتهای آنها در سال گذشته مشاهده میکنید. حراس الدین برای من نگران کننده است، نه فقط به این دلیل. . . از فضای خود برای عملیات در سوریه، جایی که ما بازیگران زیادی داریم که می توانند عملیاتهای انجام دهند، اما به دلیل . . . اگر به پیوندهایی که به هم متصل میشوند، ساختار آنها، برخی از پیوندهای درونی با دیگر جنبههای شبکه القاعده اهمیت میدهیم، فکر می کنم در موجودیت حراس الدین بسیار مهم و پررنگ است.
این ارزیابیها حاکی از آن است که این گروه همچنان به عنوان یک تهدید مداوم مطرح است و با توجه به فرصت، به دنبال انجام حملاتی خارج از شمال غرب سوریه خواهد بود.
هیئت تحریر الشام(HTS) همچنان محرکەهای خود را از تفسیر رادیکال از اسلام اخذ می کند، اما استراتژی خود را در سالهای اخیر به طرز چشمگیری تغییر داده است. این گروه تعهد خود به جهاد بینالمللی را علنا لغو کرده و بر امیال و آرزوهای خود در سوریه بیشتر از جاهطلبیهای بینالمللی تاکید دارد. با این حال، این گروه همچنان به انتشار بیانیههای ابراز همدردی با حماس و جهاد اسلامی فلسطین ادامه میدهد و سازمانهای تروریستی خارجی کوچکتری را در قلمرو تحت کنترل خود پناه میدهد. همچنین مقامات فرانسوی نیز بر این باورند که یکی از اعضا یا طرفداران این گروه ممکن است در به قتل رساندن ساموئل پتی، معلم فرانسوی در سال ۲۰۲۰ نقش داشته باشد، اگرچه هیچ مدرکی مبنی بر دست داشتن سازمان HTS در برنامهریزی یا هدایت این حمله وجود ندارد. این گروه احتمالاً میتواند در طراحی چنین حملاتی کمک کند، اما تمایل چندانی برای انجام این کار نشان نداده است و به نظر میرسد بیشتر بر مسائل محلی تمرکز کرده است. گفته می شود، تغییر در رهبری میتواند باعث تغییراتی از این دست شود.
ترکیه
حملات تروریستی تهدیدی جزئی در داخل ترکیه به شمار میرود، اگرچه درگیری ترکیه و کوردها همچنان عامل اصلی خشونت و بی ثباتی در منطقه وسیعتری است. حملات مرتبط با گروههای کُرد در ترکیه به طور کلی یکی از دو شکل اصلی را دارد:
قتل “همدستان” و کارمندان دولت- از جمله پرسنل امنیتی خارج از وظیفه – و حملات به نیروهای ترکیه بوسیله بمبهای دستساز یا سلاح های سبک.
بیشتر این خشونتها در استانهای جنوب شرقی ترکیه متمرکز است، جایی که اکثر جمعیت کُردها هستند، اگرچه استانبول شاهد خشونتهای پراکندهای است که گروههای کُرد را درگیر کرده است، به ویژه بمبگذاری در سال ۲۰۱۶ توسط شاهینهای آزادی کردستان- یک گروه منشعب از پ.ک.ک که مذاکره با آنکارا را رد میکند. این کاهش خشونتهای تروریستی در داخل ترکیه در کنار افزایش قابل توجه درگیری بین ترکیه و پ.ک.ک در عراق رخ داده است.
پکک هیچ تهدید مستقیمی برای کشورهای غربی به جز ترکیه ندارد. این گروه به عنوان یک سازمان مارکسیست-لنینیست شروع به کار کرد اما پس از جنگ سرد گرایش اندکی به طرف ایالات متحده آمریکا پیدا کرد. عبدالله اوجالان، رهبر پکک، در مصاحبهای در سال ۱۹۹۸، کمی قبل از اخراجش از سوریه، کمونیسم را انکار کرد و گفت که «ایالات متحده آمریکا توسعه را نمایندگی میکند». اگرچه ایالات متحده در دستگیری اوجالان نقش ایفا کرده و پکک را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده است، اما به طور منظم با پ.ی.د وابسته به پ.ک.ک در شمال شرق سوریه همکاری میکند. اگر این همکاری متوقف شود، این گروه همچنان تهدیدی حداقلی برای ایالات متحده خواهد بود. هیچ چیزی در مورد ایدئولوژی آن وجود ندارد که حاکی از تهدیدی برای ایالات متحده باشد، و هیچ سابقه حملهای علیه شهروندان یا تأسیسات ایالات متحده ندارد، حتی زمانی که یک سازمان مارکسیست-لنینیست نیز بود و در طول جنگ سرد علیه ائتلاف ناتو می جنگید. تهدید پکک برای تمامیت ارضی ترکیه نیز محل گمان است. این گروه فاقد قابلیتهایی برای به چالش کشیدن مستقیم ارتش ترکیه است، همانطور که بارها در طول مداخلات ترکیه در شمال شرق سوریه و شمال غرب عراق آشکار شده است. پکک رسماً مرزهای کنونی ترکیه را می پذیرد و خواستههای خود برای استقلال را با درخواست برای خودمدیریتی جایگزین کرده است. پکک در حال حاضر از ایدئولوژیای حمایت میکند که اوجالان آن را «کنفدرالیسم دموکراتیک» مینامد، که تلاش میکند «بدون زیر سؤال بردن مرزهای سیاسی موجود» به خودمدیریتی دست یابد. بیانیههای عمومی پکک حداقل نشان میدهد که این گروه هیچ تهدید معنیداری برای تمامیت ارضی ترکیه ایجاد نمیکند.
علیرغم تغییرات در رتوریک پکک، این گروه خشونت را رد نکرده و تمایلی به انجام آن نشان نمیدهد. نتیجه این است که پکک تهدیدی برای غیرنظامیان، کارمندان دولت و نیروهای امنیتی ترکیه خواهد بود، اگر ترکیه فشار نظامی خود را کاهش دهد در حالی که درگیری حل نشده باقی بماند. حتی تشدید فشار نظامی نیز تهدید علیه ترکیه را از بین نخواهد برد. گروههای وابسته به پکک به طور مستقیم از ایالات متحده آمریکا کمک دریافت میکنند و تا حدی تحت حمایت این کشور قرار دارند-در حالی که ایالات متحده برای محافظت از پ.ی.د با متحدش در ناتو نخواهد جنگید، اما همچنین مقامات ایالات متحده آمریکا نابود کردن یک نیروی ضدتروریسم همسو با خود در نتیجه عملیات نظامی نرکیه را نیز نمیپذیرند، بنابراین با اعمال فشار دیپلوماتیک تلاش میکنند از چنین نتیجه از ممانعت به عمل آورند. نتیجه این است در حالی که نیروهای کورد متحدان مهمی در مبارزه با تروریسن برای ایالات متحده آمریکا هستند، ترکیه هیچ امیدی به نابودی پکک ندارد.
خلیج فارس
چشم انداز تروریستی در خلیج فارس از دو تهدید اصلی تشکیل شده است: گروههای نیابتی تحت حمایت ایران و سازمانهای سلفی-جهادی که از جنگ یمن برای حفظ قابلیتهای عملیاتی خود سوء استفاده میکنند. یک گروه کوچک دولت اسلامی به نام انصار بیت المقدس (ABM) نیز در شبه جزیره سینا مصر فعالیت میکند، اما به نظر میرسد که تواناییهای عملیاتی آن در دو سال گذشته رو به کاهش بوده است و احتمالاً توانایی انجام حملات بزرگی همچون سرنگون کردن پرواز Metrojet 9268 در سال ۲۰۱۵ را ندارد. ابهام در مورد سرنوشت کنونی جنگ یمن بر منطقه سایه افکنده است. نزدیکی بین عربستان سعودی و ایران منجر به مذاکرات صلح جدیدی شده است که میتواند خشونت را کاهش دهد و توانایی گروههای وابسته به القاعده و دولت اسلامی را برای فعالیت در این کشور محدود کند. یک توافق صلح احتمالاً جنبش حوثیهای مورد حمایت ایران را به یک بازیگر منطقهای مهمتر تبدیل میکند، که میتواند ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد و اثرات غیرقابل پیشبینی بر تروریستها داشته باشد، و حملات حوثیها در پی حملات حماس در ۷ اکتبر، اوضاع سیاسی پیچیده منطقه را پیچیدهتر میکند.
گسترش فعالیت گروههای تروریستی نیابتی منطقه را نسبت به سیاستهای بینالمللی حساس میکند.
گروههای نیابتی ایران در سراسر منطقه خلیج فارس فعال هستند. آنها درگیر حجمی وسیع و طیف گستردهای از خشونتها در سراسر خاورمیانه هستند، اما حوثیهای مستقر در یمن بیشترین سهم آن را تشکیل میدهند. در حالی که این گروه حملاتی را هم در داخل یمن و هم در عربستان سعودی انجام میدهد، عملیات آن در یمن بیشتر شبیه فعالیتهای یک گروه شبهدولتی در یک جنگ داخلی است تا یک گروه تروریستی، در حالی که حملات آن به عربستان سعودی از نشانههای خشونت تروریستی برخوردار است. از جمله هدف قرار دادن غیرنظامیان یا زیرساختهای غیرنظامی به منظور تغییر سیاست دولت هدف(عربستان سعودی). به نظر میرسد حوثیها همچنین به دنبال مشارکت در درگیریهای جاری اسرائیل و حماس بودهاند و حملات موشکی و پهپادی به اسرائیل را در اکتبر ۲۰۲۳ انجام دادهاند.
خشونت انجام شده حوثیها در عربستان سعودی با کاهش حملات راکتی و موشکی پس از یک کارزار چند ساله رو به کاهش است. این احتمالاً به دلیل همپوشانی بین چندین عامل مختلف است: تعداد کمتر موشکهای ارسال شده به حوثیها، تعامل دیپلماتیک بین حوثیها و عربستان سعودی، و افزایش اثربخشی پدافند هوایی سعودیها. با این حال، هیچ یک از این روندها به طور کامل تحت کنترل عربستان سعودی نیست و احیای مجدد حملات برون مرزی ممکن است. ایران میتواند حمایت خود از حوثیها را افزایش دهد، بهعنوان مثال، با دادن تسلیحات بیشتر به آنها یا ارائه سامانههای پیشرفتهتر به آنها که میتواند از دفاع هوایی عربستان در امان بماند. حوثیها همچنین میتوانند تعامل دیپلماتیک با عربستان سعودی را قطع کنند و جرقهای برای بازگشت به درگیری جامعتر که شامل حملات به خاک عربستان میشود، را انجام دهند. گشایش دیپلماتیک اخیر بین ایران و عربستان سعودی ابهام قابل توجهی را در شرایط ایجاد میکند، اما آنچه واضح است این است که ایران توانایی افزایش حملات علیه عربستان سعودی را از طریق گروههای نیابتی خود در یمن حفظ کرده است.
جنگ یمن عامل اصلی غیرقابل پیشبینی بودن وضعیت در منطقه است
تهدید آتی جنبش حوثیها و گروههای سلفی-جهادی در یمن در حال حاضر در بلاتکلیفی فرو رفته است. توافقنامه برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان سعودی در مارس ۲۰۲۳ تعهد ایران برای توقف تسلیح جنبش حوثیها را نیز شامل میشد. این امر اگر به آن عمل شود، تواناییهای حوثیها را به طور قابل توجهی کاهش میدهد – به ویژه توانایی این گروه برای حمله به اهدافی خارج از یمن، که به فناوری ایران وابسته است. بنابراین، کاهش حمایت ایران احتمالاً تهدید حوثیها را بهویژه در خارج از یمن کاهش میدهد.
مانند سایر تحولات دیپلماتیک در خاورمیانه، این تعامل و نزدیکی نیز با حملات حماس در اکتبر ۲۰۲۳ مورد تهدید قرار گرفته است. خیلی زود است که پیش بینی کنیم تاثیر آنها به طور کلی بر روابط عربستان سعودی و ایران و به طور خاص جنگ در یمن خواهد بود.
اگرچه القاعده در شبه جزیره عربستان (AQAP) به طور قابل توجهی تحت فشار بازیگران مختلف تنزل یافته است، به شکست انجامیدن تلاشها برای پایان دادن به جنگ، فرصتهایی را برای این گروه فراهم میکند تا تواناییهای سابق خود را بازسازی کند، زیرا پایههای قدرت آن در یمن ریشهکن نشده است. در حال حاضر هیچ نشانهای وجود ندارد که گروههای قبیلهای سابقاً وفادار به AQAP از آن رویگردان شوند، و جنگ داخلی چندجانبه یمن فضا را برای بقای AQAP و حتی برخی نوآوریها توسط آنها ایجاد میکند. این گروه حداقل در یمن و احتمالاً در منطقه وسیعتر به بقای خود و انجام حملات ادامه خواهد داد تا زمانی که جنگ پایان یابد یا طرفین اصلی آن حداقل به یک درک سیاسی برسند که به آنها اجازه دهد تا تواناییهای خود را بیشتر علیه این گروه متمرکز کنند و از علاقه خود برای همکاری با آنها بکاهند.
شبه جزیره عربستان
جنگ داخلی جاری در یمن، محرک اصلی خشونت و بیثباتی در شبه جزیره عربستان و به صورت گستردهتر در منطقه خلیج فارس است. اگرچه طرفهای درگیر، در سال ۲۰۲۲ به آتشبس شش ماههای عمل کردند که خشونت را به میزان قابل توجهی کاهش داد، اما این توافقنامه در اکتبر ۲۰۲۲ بدون نقشه راه روشن برای صلح منقضی شد. یمن محل استقرار گروههایی است که قصد انجام حملات تروریستی علیه منافع آمریکا و یا شرکایش را دارند، خصوصاً AQAP، دولت اسلامی-شاخه یمن(ISYP) و جنبش انصارالله مورد حمایت ایران-که بیشتر به عنوان حوثیها شناخته میشود- است. دو گروه اول، سازمانهای سلفی-جهادی هستند که میخواهند حملات تروریستی علیه ایالات متحده انجام دهند. گروه سوم یک سازمان سیاسی و نظامی یمنی است که هیچ قصدی برای انجام چنین حملاتی از خود نشان نداده است، اما میخواهد و میتواند به شرکای آمریکا در منطقه خلیج فارس حمله کند.
گروه AQAP همچنان تهدیدی قابل توجه برای غیرنظامیان محلی و نیروهای امنیتی است. فعالیت این گروه در چند سال گذشته به طور پیوسته در حال کاهش بوده است زیرا این گروه با فشار نظامی قابل توجهی مواجه شده است، اما همچنان توانایی و قصد انجام حملات با سلاحهای سبک، بمبهای دستساز و اخیراً پهپاد در یمن را دارد. گروه AQAP همچنین تهدیدی بالقوه برای منافع کشورها در سراسر منطقه خلیج فارس است: در سالهای اخیر حملات کمی در خارج از یمن انجام داده است اما احتمالاً مایل به انجام آن است. در نهایت، AQAP در تبلیغات خود به درخواست حملات علیه اهداف غربی ادامه میدهد، اما علیرغم نقشش در تیراندازی در ایستگاه هوایی نیروی دریایی پنساکولا(Naval Air Station Pensacola) در سال ۲۰۱۹، تواناییهایی را که به آن اجازه میدهد به طور منظم حملاتی را در غرب انجام دهد، نشان نداده است.
تواناییهای AQAP در یمن در پنج سال گذشته کاهش یافته است. تعداد حملاتی که این گروه انجام داده است حداقل از سال ۲۰۱۷ کاهش یافته است، افزایش اخیر حملات با بمبهای دستساز ناشی از تجدید حیات AQAP نیست، بلکه ناشی از پاسخ این گروه به حمله به رهبری شورای انتقالی جنوب (STC) است. گروهی که بخش اعظم جنوب یمن را تحت کنترل دارد.
کاهش حملات AQAP همزمان با سیر نزولی در تواناییهای گروه رخ داده است. کنترل AQAP بر قلمرو تحت کنترلش در چند سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. آخرین شهر تحت کنترل AQAP در سال ۲۰۱۶ آزاد شد و سایر گروه های تحت حمایت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ایران همچنان به گسترش کنترل خود در مناطقی که قبلاً تحت سلطه AQAP بودند، ادامه میدهند. به نظر میرسد دامنه عملیاتی این گروه نیز کاهش یافته است: بین سال های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۲، حملاتی را در منطقه جغرافیایی بسیار محدودتری نسبت به سه سال گذشته انجام داده است. این گروه همچنین بسیار کوچکتر از گذشته است: سازمان ملل متحد ارزیابی میکند که AQAP کمتر از ۳۰۰۰ شبهنظامی را فرماندهی میکند که در مقایسه با سال ۲۰۲۰ حدود ۷۰۰۰ شبهنظامی کمتر را نشان میدهد. تلفات این گروه در نیروی انسانی، مناطق تحت کنترل و ساختارهای فرماندهی نشان میدهد که بدون تغییر در خط سیر جنگ، برای انجام حملات منظم فراتر از جنوب یمن تلاش خواهد کرد.
AQAP همچنین در چندین سال گذشته دستخوش تغییر مهمی در ساختار گروه بوده است که توانایی آن را برای انجام حملات تأثیرگذار در یمن و خارج از کشور کاهش خواهد داد. این گروه تحت فشار بیش از پیش ساختار غیرمتمرکز را اتخاذ کرده است و از ترس حملات پهپادی به پیکهای شخصی برای برقراری ارتباط متکی است. انسجام داخلی آن نیز به دلیل ترس از نفوذ آسیب دیده است که در تبلیغات آن کاملا مشخص است. چنین تغییراتی منجر به کاهش فرماندهی و کنترل، همراه با توانایی پایینتر برای هماهنگ کردن نیروها در یک منطقه بزرگ یا طراحی حملاتی میشود که به تعداد زیادی پرسنل توانمند نیاز دارند، مانند حملات با تلفات بالا در اروپا یا ایالات متحده که به جای الهام گرفتن صرف، از AQAP برای پشتیبانی عملیاتی استفاده میکنند.
بیشتر این نشانهها حاکی از کاهش ظرفیت AQAP است، اگرچه «درگیری» AQAP با سایر نیروها در یمن میتواند به توضیح بخشی از کاهش فعالیت کمک کند. براساس چنین تفسیری، AQAP در سایر گروه های مسلح همسو با یک یا چند طرف جنگ ادغام شده است. رد چنین فرضیهای بدون دسترسی مستقیم به اعضای گروههای مسلح یمنی غیرممکن است و توضیحی قابل قبول است که افزایش سریع تهدید از سوی AQAP را رد نمیکند. چنین روند درهمتنیدگی تأثیر غیرقابل پیشبینی بر نیات و قابلیتهای AQAP خواهد داشت. برای مثال، این گروه میتواند بیشتر بر موضوعات محلی متمرکز شود، ظرفیت خود را برای خشونت از طریق ادغام در گروههای مورد حمایت بازیگران دولتی یا هر دو افزایش دهد. AQAP تقریباً به طور قطع قصد خود برای حمله به ایالات متحده و منافع آن در منطقه را -با وجود کاهش ظرفیت خود برای انجام این کار- حفظ میکند.
در حال حاضر، دخالت مستقیم آن به حملات نسبتاً کوچک محدود شده است، مانند تیراندازی پنساکولا در سال 2019، که در آن یکی از اعضای نیروهای مسلح سعودی سه نفر را به نفع AQAP کشت. همچنین احتمالاً از طریق تبلیغات خود به تحریک حملات به اصطلاح «تنها بازیگر» ادامه خواهد داد، که مکرراً از مسلمانان در غرب میخواهد تا در جوامع خود حملاتی انجام دهند و دستورالعملهایی در مورد چگونگی انجام این کار ارائه میدهند. در بلندمدت، AQAP میتواند جریان کشتیرانی در خلیج عدن را تهدید کند. کشتیرانی بینالمللی در حال حاضر تنها هدف بینالمللی است که در تیررس عملیاتهای AQAP قرار دارد و تبلیغات خود این گروه احتمال انجام چنین حملاتی را افزایش داده است. AQAP توانایی انجام حملات در خشکی در امتداد خط ساحلی جنوبی یمن را حفظ میکند، به این معنی که میتواند توانایی انجام حملات در آب را یک بار دیگر توسعه دهد.
در صورت ادامه جنگ، AQAP احتمالاً زمان زیادی برای توسعه این قابلیتها خواهد داشت. این گروه تضعیف شده است، اما هنوز شکست نخورده است. تواناییهای آن کاهش یافته است، اما پایههای اصلی قدرت آن در یمن ریشهکن نشده است. این گروه با موفقیت سیاست قبیلهای را مدیریت کرده است تا به نیروی انسانی و پناهگاههای امنی که همچنان از آنها بهره می برد، دسترسی داشته باشد. هم دادههای در دسترس عموم و هم گزارشهای منابع مطلع نشان میدهد که گروههای قبیلهای سابقاً وفادار به AQAP از این گروه رویگردان نخواهند شد. اگر در جوامع محلی یمن مخفی شود، تا زمانی که فرصتی برای ظهور مجدد آن باز بوجود بیاید، به حیات خود ادامه داده و حملات در غرب را تشویق میکند.
با این حال، ادامه بقای AQAP تضمین نمیکند که تهدید گسترده تری ایجاد کند. یک سوال کلیدی برای آینده این گروه توانایی آن در حفظ تمرکز بر انجام حملات در غرب است. خالد بطرفی، رهبر کنونی این گروه از زمان فرارش از زندان در سال ۲۰۱۶ در ویدئوهای تبلیغاتی متعددی خواستار یا حملات علیه ایالات متحده شده و انجام چنین حملاتی را تشویق کرده است، و او پیش از رسیدن به مقام رهبری این گروه، عملیاتهای خارجی AQAP را هدایت میکرد. با این حال، بسیاری از تحلیلگران استدلال کردهاند که این گروه در عضویت و جهتگیری خود به طور فزایندهای محلی عمل میکند. درجهای از تغییرات در عضویت که منجر به تغییر سیاست در سطح بالای این گروه شود، به ویژه در زمینه جنگ داخلی جاری غیرقابل پیشبینی است. در حالی که تهدید بالقوه و فعالیتهای تبلیغاتی مستمر AQAP نشان میدهد که این گروه تمایل خود را برای ضربه زدن به منافع غربی حفظ میکند، بنابراین زیر نظر گرفتن و نظارت بر تغییرات در رهبری این گروه، ساختار گروه و فعالیتهایش مهم است، به ویژه اگر جنگ جاری به سمت یک راهحل سیاسی پیش برود. تعادل بین برنامههای محلی و بینالمللی این گروه تعیین میکند که آیا اعضای آن میتوانند در یمن پس از جنگ نقشی ایفا کنند یا اینکه یک گروه تروریستی بینالمللی باقی خواهد ماند.
دیگر گروه سلفی جهادی در یمن، شاخه محلی دولت اسلامی است که تقریباً به عنوان یک نیروی تروریستی وجود ندارد. این گروه هرگز یک گروه توانا نبود، پس از تصمیم خود برای مقابله مستقیم با AQAP در میدان نبرد در اواخر سال ۲۰۱۸ از میدان محو شد. از سال ۲۰۲۰ تاکنون فقط مسئولیت یک حمله را بر عهده گرفته است، یک بمب گذاری انتحاری در کاروان حوثیها در ژوئیه ۲۰۲۲، ادعایی که صحت آن مورد تردید است. این گروە هیچ قلمرو قابل توجهی را کنترل نمیکند و در حال حاضر بدون رهبر است و از حدود ۲۵۰ جنگنجو تشکیل شده است. حتی با فرض اینکه این گروه قصد دارد حملاتی را در خارج از یمن انجام دهد – که با توجه به فقدان رهبری و فعالیت تبلیغاتی این گروه بعید به نظر میرسد – توانایی آن برای انجام این کار بسیار پایین است.
یمن همچنین میزبان چندین گروه مسلح غیردولتی دیگر است که توسط ایالات متحده یا سازمان ملل به عنوان سازمانهای تروریستی معرفی نشدهاند. از این میان، انصارالله (که بیشتر به عنوان جنبش حوثی شناخته میشود) بزرگترین تهدید برای غیرنظامیان و منافع منطقه است. این گروه از اکثر گروههای تروریستی منطقهای قویتر است و در بخشهای وسیعی از یمن بیشتر به عنوان یک گروه شبهدولتی عمل میکند تا یک گروه تروریستی. با این حال، در پنج سال گذشته بیش از هر گروه مسلحی در این کشور در حوادث خشونتآمیز علیه غیرنظامیان در یمن شرکت داشته است و بیشترین توانایی را در تسخیر سرزمین و انجام حملات در خارج از کشور نشان داده است. حوثیها حملات موشکی و پهپادی علیه عربستان سعودی و امارات متحده عربی انجام دادهاند و روابط خود را با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حفظ کردهاند، اگرچه ایران مرتباً ارتباط بین نیروهای امنیتی خود و جنبش حوثیها را رد میکند.
شواهد متعددی از ارتباط ایران و حوثی ها حکایت دارد. رسانهها پیشتر از ملاقات مقامات ایرانی در مورد کمک به حوثیها خبر دادهاند. دولت ایالات متحده بارها اعلام کرده است که اطلاعاتی در اختیار دارد که ارتباط مادی بین ایران و حوثی ها را تایید میکند. و پس از آن یک ژنرال ایرانی که گفته میشود بازنشسته است به یک خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت که سپاه به این گروه دستور داده است تا به اهداف سعودی حمله کنند. بر اساس تحقیقات مجموعهای از تحلیلگران آمریکایی و یمنی، پرسنل نظامی ایرانی و اعضای حزب الله لبنان نیز در حال حاضر در ساختار فرماندهی حوثیها حضور دارند. فناوریهایی که به نظر منشا ایرانی دارند در سلاحهای حوثیها، از جمله سلاحهایی که در حملات به عربستان سعودی استفاده میشوند، یافت شده است. در نتیجه تهدیدات از جانب حوثیها تحت تأثیر تواناییها و نیات ایران است، هرچند حوثیها تحت فرمان مستقیم ایران نیستند و تواناییها و منافع خود را دارند.
ایران
نقش اصلی ایران در اکوسیستم تروریستی بینالمللی، توانمندسازی گروههای تروریستی است. ایران شبکه بزرگی از نیروهای نیابتی در سراسر خاورمیانه دارد که بسیاری از آنها در حملات تروریستی شرکت میکنند. گروههای مسلح غیردولتی مرتبط با ایران در چند سال گذشته حملاتی را به سفارتخانهها و پایگاههای ایالات متحده در خاورمیانه انجام دادهاند. دولت ترامپ مدعی شده بود که ایران سالانه حدود ۷۰۰ میلیون دلار به حزب الله لبنان و ۱۰۰ میلیون دلار به گروههای مختلف فلسطینی کمک میکند. گروههایی که ایران از آنها حمایت میکند تهدیدی مستقیم برای شهروندان اسرائیلی و پرسنل آمریکایی در عراق و سوریه هستند که وقایع اکتبر ۲۰۲۳ نیز آن را نشان داد. آنها همچنین به طور مداوم تهدید میکنند که بیثباتی منطقه ای را افزایش میدهند، زیرا در چندین جنگ داخلی و بینالمللی شرکت داشتهاند.
دخالت ایران در حملات اکتبر ۲۰۲۳ حماس هنوز نامشخص است. اطلاعات ایالات متحده نشان داد که رهبران ایران از این حمله غافلگیر شده بودند، در حالی که وال استریت ژورنال گزارش داد که نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران مستقیماً در برنامهریزی این حملات دخالت داشته است. با این حال، این حملات ناشی از حمایت طولانی مدت ایران از این گروه بود. در پی این حملات، به نظر میرسد تهران با تلاش برای حمایت از گروه نیابتی دیرینه خود، بدون ایجاد درگیری مستقیم با اسرائیل و ایالات متحده، به صورت بسیار ظریفی از آنها حمایت میکند. ایران از این حملات منتفع شده است، اما حمایت از حماس در برابر پاسخ اسرائیل، خطرات عمدهای نیز دارد. حمایت ایران از گروههای غیردولتی راهبردی برای اجتناب از جنگ متعارف است نه تسریع آن. تهران احتمالاً به تلاش خود برای متعادل کردن حمایت خود از گروههای غیردولتی در برابر تردید خود برای کشیده شدن به یک درگیری متعارف گستردهتر در منطقه ادامه خواهد داد.
کاهش خشونت که از سال ۲۰۱۷ در عراق و عربستان سعودی مشاهده شده است، ناشی از روندهای متفاوتی است. اولی نتیجه شکست میدانی دولت اسلامی و فرسایشی شدن درگیری سوریه بین سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۹ است. دومی نتیجه تغییر الگوی درگیری بین حوثیها و عربستان سعودی است. در عراق، کاهش حملات احتمالاً به فقدان اهداف مطلوب مربوط میشود – که نشان میدهد نیروهای نیابتی در عراق حداقل به اندازه سالهای گذشته توانمند هستند یا اینکه ایران میتواند بار دیگر آنها را به آن سطح از ظرفیت نظامی بازگرداند. در عربستان سعودی، کاهش حملات نتیجه کاهش عرضه موشکهای ایران، افزایش تعامل دیپلماتیک بین عربستان سعودی و حوثیها و بهبود قابلیتهای پدافند هوایی عربستان است.
نیروهای نیابتی اصلی ایران در عراق تحت لوای نیروهای حشد الشعبی، مجموعه ای از شبه نظامیان ادغام شده در دستگاه رسمی امنیتی دولتی، از جمله کتائب حزب الله، عصائب اهل الحق، و سازمان بدر، فعالیت میکنند. همه این گروه ها تهدیدی برای ایالات متحده در منطقه هستند. آنها میتوانند حملاتی را علیه پرسنل و تأسیسات ایالات متحده انجام دهند که به ایران اجازه میدهد تلاشهای ایالات متحده در منطقه را بدون جرقه زدن درگیری نظامی مستقیم بین دو کشور ناکام بگذارد. برای مثال، کتائب حزبالله آشکارا تسلیحات ساخت ایران را در تبلیغات خود به نمایش میگذارد و از حملات علیه نیروهای آمریکایی در عراق تمجید کرده است. شبهنظامیان وابسته به ایران در سال ۲۰۲۳ به حمله به نیروهای آمریکایی در سوریه ادامه دادهاند. دلیل اندکی وجود دارد که باور کنیم در صورت عدم تغییر قابل توجه در روابط ایران و ایالات متحده، این نهدیدات کاهش خواهد یافت.
حمایت ایران از گروههای تروریستی فراتر از استفاده از شبهنظامیان نیابتی شیعه است و شامل توانمندسازی القاعده هم میشود. ایران در حال حاضر پناهگاه سیف العدل، یکی از چهره های برجسته القاعده و نامزد رهبری این گروه از زمان مرگ ایمن الظواهری است. رابطه ایران و القاعده یک رابطه با گذشتهای طولانی است و العدل یکی از شخصیتهای اصلی در این رابطه بوده است. ماهیت نفوذ ایران بر این گروه، و تقریباً همه چیز درباره رهبری القاعده پس از مرگ الظواهری در هالهای از ابهام است. این رابطه احتمالاً بر تهدید ناشی از هسته القاعده تأثیر خواهد گذاشت، زیرا استراتژی و تواناییهای آن پس از خروج ایالات متحده از افغانستان توسعه می یابد، که در سالهای آینده مستحق نظارت و کاوش خواهد بود.
مصر
تروریسم در مصر در دو سال گذشته رو به کاهش بوده است. گروه تروریستی اصلی در این کشور انصار بیت المقدس (ABM) است – وابسته به دولت اسلامی فعال در شبه جزیره سینا – اگرچه این گروه در حال افول است. بیشتر خشونتهای مرتبط با انصار بیت المقدس به استان سینا شمالی محدود میشود، اگرچه این گروه قصد خود را برای انجام عملیات در جنوب در سال ۲۰۱۹ اعلام کرد. از آن زمان تاکنون، چندین حمله را در نزدیکی کانال سوئز انجام داده و تعداد کمی از حملات را علیه نیروهای مسلح مصر انجام داده است، اما هنوز تهدید خود را برای حمله به مناطق توریستی در جنوب شبه جزیره اعلام نکرده است. ABM چندین حمله انجام داده است که نشان دهنده قابلیت تهاجمی محلی آن است، اما از سال ۲۰۱۸ تاکنون هیچ حملهای را در شرق کانال سوئز انجام نداده است. در سال ۲۰۲۲، حملاتی را به پایگاه های نظامی انجام داد و در یک خط لوله نیز دست به انجام خرابکاری زد. اگرچه در گذشته حملاتی را در مناطق دورتر انجام داده است، از جمله حمله به یک هواپیمای مسافربری غیرنظامی در سال ۲۰۱۵، اما به نظر میرسد فعالیتهای این گروه در سالهای اخیر با موفقیت مهار شده است.
سازمان ملل کاهش خشونت را به فشار نظامی مصر، سرمایهگذاری در کارهای عمومی و تلاش برای رسیدگی به نارضایتیهای جوامع بادیهنشین سینا نسبت میدهد، اگرچه تحلیلگران دیگر به بیگانگی دولت اسلامی از گروههای قبیلهای محلی اشاره میکنند. توافق عام بر این است که گروههای بادیهنشین در شمال سینا مهمترین عامل برای تروریسم مصر در دوره دولت اسلامی هستند. اگر انصار بیت المقدس دوباره حمایت این گروهها را به دست آورد، بار دیگر بیش از یک تهدید محلی به شمار خواهد آمد. اما اگر دولت بر قبایل پیروز شود، افول ABM ادامه داشته و قوام خواهد یافت.
نتیجهگیری
همانند اکثر مناطق دیگر، تهدید تروریستی در خاورمیانه در لحظه گذار قرار دارد. در اسرائیل و فلسطین، حملات حماس در ۷ اکتبر شعلهای از خشونت را برانگیخت. حتی قبل از این حملات، بیثباتی سیاسی- آشفتگیهای مداوم در سیاست اسرائیل و انتقال رهبری قریبالوقوع در تشکیلات خودگردان فلسطین، سازمان آزادیبخش فلسطین و فتح- رابطه بین عوامل امنیتی و تروریستها را تغییر داده بود زیرا خشونت مرتبط با تروریسم به طور پیوسته افزایش مییابد. رابطه اسرائیل با حزبالله با خطرات مشابهی از تشدید تنش همراه است، البته با احتمال بسیار کمتر خشونت طولانیمدت. اسرائیل و حزبالله توانایی و تمایل خود را برای کاهش تنشها نشان میدهند، اگرچه در پی وقایع ۷ اکتبر فشارهای خارجی ممکن است مانع انجام این کار شود.
نا مشخص بودن وضعیت در عراق و سوریه کمتر است، جایی که تهدید تروریستی احتمالاً به کاهش خود ادامه خواهد داد زیرا ائتلاف ضد تروریستی فشار خود را حفظ میکند و جنگ در سوریه در مسیر فعلی خود ادامه مییابد. با ادامه فعالیت دولت اسلامی و به دنبال فرصتی برای ظهور مجدد علیرغم موانعی که با آن مواجه است، خطر ظهور مجدد دولت اسلامی ادامه خواهد داشت. ایالات متحده به منظور به حداقل رساندن این احتمال به ادامه حضور در منطقه متعهد است که آن را در معرض خطر حمله نیروهای نیابتی تروریستی ایران قرار داده و روابط این کشور با ترکیه را به خطر میاندازد. تهدید تروریستی در خلیج فارس تقریباً یک دهه است که با خشونت ناشی از جنگ یمن و رقابت بین ایران و عربستان سعودی تحت تاثیر قرار گرفته است. تغییر ناگهانی در روابط دوجانبه در اوایل سال ۲۰۲۳ پتانسیل پایان دادن به این جنگ و بازسازی تهدید تروریستی در منطقه را دارد.