محیط سیاسی ایران و روژهلات کوردستان متعاقب خیزش سراسری پاییز سال گذشتە دستخوش تحولات عمیقی گشتە است. اگر پیش از این رخداد، نهادهای امنیتی و قضایی رژیم، مسئولیت رصد و مقابلە با فعالیتهای سیاسی و فرهنگی مردم در روژهلات کوردستان را بر عهدە داشتند، هم اکنون نیروهای مسلح سپاە و بسیج و اطلاعات متصدی آن شدە و این نیروها متعاقب این خیزش تمامی منطقە را کاملا میلیتاریزە کردەاند.
دستگیری، پیگرد، قتل و اعدام فعالان فرهنگی، صنفی و سیاسی در مقایسە با سالهای پیش رو بە افزایش نهادە است. طبق آمارهای منتشر شدە از سوی شبکە حقوق بشر کوردستان، طی سال گذشتە دست کم ١٢٣ شهروند کورد کە ١١ نفر از آنا زیر سن قانونی بودەاند، با شلیک مستقیم نیروهای مسلح دولتی کشتە شدەاند. علاوە بر این، دهها فعال فرهنگی زندانی شدە وبرخی نیز با ممانعت از ادامە کسب وکارشان مواجە شدەاند.
این فشارها و خشونتها حوزههای آموزشی، صنفی و در مجموع همە عرصەهای مرتبط با نهادهای جامعە مدنی را در بر گرفتە است؛ معلمان، اساتید دانشگاە، فعالان جنبش دانشجویی و کارگری و در راس آنها فعالان هویت طلب بە دادگاهها احضار شدە و با احکام سنگین مواجە می شوند. همراە با تداوم چنین فضایی، در پی خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی، فعالان داخلی رادیکالتر از دورەهای پیشین، در بستر فرهنگی و سیاسی کوردستان حضور فعال داشتەاند. اما این فعالیتها، در سطح سازماندهی شدە در خارج از روژهلات، تا چنین حدی گسترش نیافتە و احزاب سیاسی تا برهە کنونی، حول یک پروژە مشترک و همکاری با یکدیگر در راستای پاسخ دادن بە مطالبات جامعە روژهلات بە تفاهم دست نیافتەاند.
مصاحبە پیش رو حاصل گفتگوی وبسایت رنسانس با شەمال میرزا، دانش آموختە دکترای جامعە شناسی از دانشگاە دوبلین و استاد کنونی “London School of Science and Technology” در رابطە با نحوە فعالیتهای احزاب سیاسی، تعامل آنها با محیط سیاسی در مقطع حساس و تاریخی کنونی، متعاقب خیزش ژن ژیان ئازادی است.
رنسانس: تا چه اندازه با این سوال موافق هستید که احزاب سیاسی کورد در جریان خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی در تصمیمگیری های خود دچار اشتباهات استراتژیک شدند؟ و اگر این اشتباه را مرتکب نشدهاند، اکنون در رابطه با مطالبات این خیزش انقلابی در چە نقطەای ایستادهاند؟
شەمال میرزا: در واقع برای رصد چرایی اشتباە استراتژیک احزاب در انقلاب ژن، ژیان ئازادی، باید بە دلایلی کە عمدتا ریشە در زمان دارد برگردیم. استراتژی، نقشە یک چهار چوب عملی است و هر آنچە را کە یک سازمان یا حزب انجام دادە و در چنین چهارچوبی قرار می گیرد، بە آن مدیریت استراتژی میگویند تا هدف خاصی را با تخصیص منابع و انرژی دنبال کند. در فقدان یک چارچوب استراتژیک هر آنچە کە اتفاق میافتد خارج از ارادە آن سازمان یا حزب بە وقوع میپیوندد. اما زمانیکە چارچوبی عملی وجود داشتە باشد، قدرت آمادە سازی برای هر نوع رویداد غیر منتظرە در مدت زمان کوتاهی امکان پذیر خواهد شد. اما آیا چنین چهارچوبی پیشاپیش مهیا بود تا احزاب کورد بتوانند برای این چنین مواقعی بلافاصلە خود و جامعە را سازماندهی و مدیریت کنند؟ پاسخ خیر است و این عدم کنترل اوضاع یکی از عمدە اشتباهاتی بود کە میتوان بە آن اشارە کرد. این نیز بە نوبە خود ریشە در دلایلی تاریخی دار کە بە طور خلاصە بە آن اشارە میکنم.
احزاب سیاسی در کوردستان ایران تا پیش از انقلاب ژینا برای مدت مدیدی، در شرایط انتظار بەسر میبردند، این انتظار با برنامە اتمی ایران گرە خوردە بود. بدین معنا کە امید بە تکرارسناریوی عراق در ایران با شکست گفتگوهای اتمی ایران با غرب تقویت میشد و عکس آن هم نوعی نا امیدی را بە دنبال داشت. در واقع احزاب استراتژی خود را بە استراتژی منافع قدرتهای جهانی پیوند زدە و مرتبط کردەاند. درپیشگرفتن چنین رویەای لزوم طرح یک استراتژی را غیر ضروری مینمایاند.
مزید بر این و در همین اثنا و یا چند ماە پیش از انقلاب ژینا، احزاب عمدە کوردستان کە بعد از سالها انفعال دچار انشعابات غیر ضروری شدە بودند تحت فشارهای داخلی سرگرم پروسە ادغام دوبارە شدند.
این احزاب کە سالها پیش مبارزە مسلحانە را بە امید مبارزە سیاسی ترک کردند، متاسفانە در عرصە سیاسی نیز نتوانستند در سطح کوردستان و ایران مانوری در خور توجە داشتە باشند کە بە آنها توانایی بازی درعرصەهایی از این دست را اعطا کند. در این میان، بودند احزابی مانند پژاک کە فعالیت خود را بە فعالیت سیاسی و یا بە فعالیت نظامی صرف محدود نکردند و تا اندازەای توانستند مهر خود را بر انقلاب بزنند. اما بە نظر می رسد چنین اقداماتی بسندە نبودە است. زیرا هدف دستاوردهای انقلاب است و انقلاب فقط وسیلەای برای رسیدن بە آن دستاوردهاست و آنان بە تنهایی از ظرفیتهایی مبنی بر بە سرانجام رساندن انقلاب برخوردار نبودند.
رنسانس: چگونه میتوان پیامدهای این اشتباه استراتژیک، یا بهتر است بگوییم این پراکندگی را به گونهای ملموس تعریف کرد؟
شەمال میرزا: بە نظر من، علیرغم اینکە جامعە کوردستان استعداد و ظرفیت تغییرات سیاسی را داشتە و دارد، چنین وضعیتی بە نحوی جامعە را دچار سرخوردگی سیاسی کرد و این یکی از نتایج مدیریت نامناسب بە حساب میآید. هیچ انقلابی بە خودی خود بە نتیجە نمیرسد مگر اینکە باشندگانی قدرتمند، مدیر، مدبر آن را هدایت و بە مقصد برسانند. کوتاە سخن اینکە احزاب کوردستان فاقد چنین باشندگانی با چهارچوب استراتژیک، پتانسل و ابزار مدیریت بودند کە ممکن بود بە آنها قدرت پاسخگویی فوری بە شریط غیر منتظرەای چون انقلاب ژینا را بدهد.
احزاب کورد نە تنها نتوانستند از پتانسل انقلابی موجود در کوردستان بهرە ببرند بلکە نهادی را کە خود در سال ٢٠١٨ (مرکز همکاری ) برای همگرایی تاسیس کردە بودند متزلزل کردند. تا جاییکە کوملە کوردستان ایران بە رضا پهلوی پیوست و حزب دمکرات نیز بە مجاهدین خلق تمایل پیدا کرد. این رویە ناشی از سیاست انتظار و یا نبود استراتژی بود کە در واقع آنها را هم از ارزشهای انقلابی زن، زندگی، آزادی دور کرد و هم از مردم در کوردستان و حتی ایران.
رنسانس: برای پرهیز از این کاستیها میبایست دست بە چە اقداماتی میزدند؟
شەمال میرزا: بە باور من احزاب کورد در کوردستان ایران میبایست از باشور درس میگرفتند و بیش از هر چیز زمینە همگرایی میان احزاب را فراهم میکردند تا حداقل توانایی مهندسی شرایطی چون انقلاب ژینا را پیدا کنند؛ اگر هم در گذشتە اینکار را انجام ندادە بودند، انقلاب ژینا را وسیلەای برای رسیدن بە این مهم تبدیل میکردند کە متاسفانە قادر بە استفادە از ظرفیتها نشدند.
احزاب، قبل و یا همزمان با انقلاب میتوانستند ” مرکز همکاری احزاب” و یا نهادی مرجع را برای همگرایی بین همە احزاب تشکیل بدهند و در مواجهە با بیرون همصدا شوند تا قدرت مانور بیشتری در رابطە با رویدادها کسب کنند. همزمان چنین رویکردی این قدرت را بە آنان میداد تا بتوانند دیگر جریانهای دمکرات در ایران را بە سوی خود جلب کنند، از آنها حمایت و یک جریان سراسری ایرانی را علیە ج.ا سازماندهی و رهبری کنند. متاسفانە بە جای این، راە را برای مرتجعترین جریان ایرانی هموار کردند تا قدعلم کردە و همان جریانی کە خود آن را برجستە کردند هم اکنون برای خودشان دردسر ساز شدە است. در حالیکە در کوردستان سکان انقلاب در دست مردم بود، احزاب در مواجهە با دیگر جریانها از موضع ضعف درآمدند. منظور من این است کە در سیاست نمیتوانید از موضع ضعف با هیچ جریانی وارد معاملە شوید؛ مگر آنکە در برهەای کە خواهان استفادە ابزاری از طرف مقابل باشید.
رنسانس: اکنون چە باید کرد؟
شەمال میرزا: شاید گذشت این یک سال و اندی از انقلاب با اشتباهاتی کە انجام شد را بتوان بە فرم مثبت برگرداند. در این مدت، مرزبندیهای سیاسی بین جریانات، احزاب، گروەهای ایدیولوژیک و حتی افراد شکل گرفتند. این مرزبندیها همچنان ادامە داشتە و هر روز پررنگتر میشود. افراد، احزاب و شخصیتها بر خلاف ابتدای انقلاب کە شور انقلابی مانع از دیدن واقعیتها میشد، همگی جایگاە خود را در خط سیاسی خوب تشخیص میدهند. کسانی کە اشتباە کردند شاید دیگر همان اشتباە را تکرار نکنند و آنانی کە اشتباهاتشان سهوی نبودە است دیگر نمیتوانند هم خود را انقلابی و متعهد بە گفتمان ژن، ژیان ئازادی قلمداد کردە و همزمان در کنار مرتجع بیاستند.
بنابراین با اذعان بە اشتباهات گذشتە میتوان گفت کە:
ـ ایجاد یک مرجع سیاسی مشترک میان احزاب کوردستان ایران برای تصمیم گیریهای کلان در مواجهە با رویداها و منافع عمومی ضروری بە نظر میرسد.
ـ ایجاد یک نیروی مشترک نظامی تحت کنترل این مرجع سیاسی میتواند در شرایط خاص زمینە ایجاد امنیت را فراهم سازد.
ـ تلاش فوری برای ایجاد اندیشکدە (تینک تانک)های مشترک برای تولید فکر میتواند رابطە نخبگان جامعە با احزاب را فراهم کند.
ـ تلاش برای ایجاد و استفادە بهینە ازتکنولوژی/رسانە برای ترویج نتایج تصمیمگیریهای مشترک
ـ ایجاد کمیتەهایی برای ارتباط برقرار کردن با مردم، تقویت و همکاری نیروهای دمکراتیک در ایران و منزوی کردن نیروهای مرتجع و تمامیت خواە.
ـ تشکیل کمیتەهایی برای ارتباط ارگانیک با داخل کوردستان و ایران.